کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلایه قز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلایه قز
لغتنامه دهخدا
بلایه قز. [ ب َ ی َ / ی ِ ق َ ] (اِ مرکب ) نوعی از ابریشم گنده که کم قیمت باشد. (آنندراج ) (از هفت قلزم ).
-
واژههای مشابه
-
بلایه زاده
لغتنامه دهخدا
بلایه زاده . [ ب َ ی َ / ی ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زنازاده : سلم آواز داد سرهنگی را از سرهنگان کرمانی نامش محمدبن مثنی ، و گفت بگوی آن کشتیبان را که امیر فرموده که به در آی . محمد گفت ای بلایه زاده سیّد اَزْد را چنین همی گویی ، پس حمله بردبر ایشان و...
-
بلایه کار
لغتنامه دهخدا
بلایه کار. [ ب َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) ناحفاظ. بدعمل . (فرهنگ فارسی معین ). خانع. || زن روسپی و قحبه . (ناظم الاطباء). رَمّازة. هَلوک . (از منتهی الارب ). و رجوع به بلابه کار و بلاده کار شود.