کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلالیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلالیط
لغتنامه دهخدا
بلالیط. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بلیطة معرب پلیته (فتیله ). (یادداشت مرحوم دهخدا): و یتخذ من أصله [ من أصل لوف ] بلالیط للنواصیر. (قانون ابوعلی مفردات چ تهران ص 204).
-
بلالیط
لغتنامه دهخدا
بلالیط. [ ب َ ] (ع اِ) زمینهای هموار و برابر. (منتهی الارب ). زمین مستوی و هموار، و از آن مفرد دیده نشده است . (از ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
بلالیة
لغتنامه دهخدا
بلالیة. [ ب َ لی ی َ ] (اِخ ) از فرق غلاة منسوب به ابوطاهر محمدبن علی بلالی . (از خاندان نوبختی ). رجوع به بلالی (ابو طاهرمحمدبن ...) شود.
-
جستوجو در متن
-
بلیطة
لغتنامه دهخدا
بلیطة. [ ب َ طَ ] (ع اِ) معرب پلیته (فتیله ). ج ، بَلالیط. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بلالیط شود. || سفیدمرز، که نوعی گیاه است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سفیدمرز شود.