کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلافاصله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلافاصله
معنی
(بِ ص ِ لِ) [ ع . ] (ق .) فوری ، بی - وقفه .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
آنی، بیدرنگ، دردم، علیالفور، فوراً، هماندم، فوری، بیوقفه
برابر فارسی
بی درنگ
دیکشنری
forthwith, immediate, presently, readily, soon, straightway, thereupon
-
جستوجوی دقیق
-
بلافاصله
واژگان مترادف و متضاد
آنی، بیدرنگ، دردم، علیالفور، فوراً، هماندم، فوری، بیوقفه
-
بلافاصله
فرهنگ واژههای سره
بی درنگ
-
بلافاصله
فرهنگ فارسی معین
(بِ ص ِ لِ) [ ع . ] (ق .) فوری ، بی - وقفه .
-
واژههای مشابه
-
بلافاصلة
لغتنامه دهخدا
بلافاصلة. [ ب ِ ص ِ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + فاصله ) بدون فاصله . بدون آنکه فاصله ای (مکانی ) باشد. متصل . (فرهنگ فارسی معین ). ملاصق . || فوراً. (فرهنگ فارسی معین ). بی درنگ . بی آنکه فاصله ای (زمانی ) باشد.
-
جستوجو در متن
-
instantaneity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
disasterly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
yarely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
yammerly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
instantaneously
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
bolographically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
blepharorrhaphy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
slimily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله
-
brashly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلافاصله