کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلاجواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلاجواب
مترادف و متضاد
بیپاسخ، بیجواب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلاجواب
واژگان مترادف و متضاد
بیپاسخ، بیجواب
-
بلاجواب
لغتنامه دهخدا
بلاجواب . [ ب ِ ج َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + جواب ) بدون جواب . بی پاسخ . (فرهنگ فارسی معین ).- بلاجواب گذاشتن ؛ جواب ندادن . پاسخ ندادن ، خاصه نامه و مکتوبی را. مهمل گذاشتن .
-
جستوجو در متن
-
dumbfounding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلتنگ، متحیر کردن، لال کردن، بلاجواب گذاشتن
-
dumfounds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خس خس، لال کردن، متحیر کردن، بلاجواب گذاشتن
-
dumfounded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خجالت زده، لال کردن، متحیر کردن، بلاجواب گذاشتن
-
dumfounding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنده دار، لال کردن، متحیر کردن، بلاجواب گذاشتن
-
dumfound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسته شدم، لال کردن، متحیر کردن، بلاجواب گذاشتن
-
dumbfound
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حیرت زده، متحیر کردن، لال کردن، بلاجواب گذاشتن
-
لاجواب
لغتنامه دهخدا
لاجواب . [ ج َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) بدون پاسخ . بلاجواب . و آن در تداول هندیان و افغانان بسیار است .
-
بلا
لغتنامه دهخدا
بلا. [ ب ِ ] (ع پیشوند) (از: حرف جر «ب » + حرف نفی «لا») کلمه ٔ نفی مأخوذ از عربی ، یعنی بی و بدون ، و چون این کلمه را بر سر اسمی درآورند، اسم معین فعل میگردد مانند بلاتوقف ، بلاخلاف ، بلاشبهه ... (از ناظم الاطباء). این کلمه بر سر اسماء و مصادر عربی...