کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلابل
/balābel/
معنی
= بلبل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بُلبُل] (زیستشناسی) [قدیمی] balābel = بلبل
-
بلابل
لغتنامه دهخدا
بلابل . [ ب َ ب ِ ] (ع اِ) سختی اندوه و وسوسه . || ج ِ بُلابل . (منتهی الارب ). رجوع به بُلابل شود. || ج ِ بُلبل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود. || ج ِ بَلبلة. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبلة شود.
-
بلابل
لغتنامه دهخدا
بلابل . [ ب ُ ب ِ ] (ع ص ، اِ) مرد سبک گیر. (منتهی الارب ). مرد سبک دست که چیزی بر او مخفی نماند. || شخص سبک و چست در سفر و کمک کننده . (از ذیل اقرب الموارد بنقل از لسان ). ج ، بَلابل . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
امل بلابل
لغتنامه دهخدا
امل بلابل . [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان اهواز با طول جغرافیایی 48 درجه و 59 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 31 درجه و 26 دقیقه . (از فرهنگ آبادیهای ایران ).
-
جستوجو در متن
-
بلبال
لغتنامه دهخدا
بلبال . [ ب َ ] (ع اِ)اسم مصدر است از بِلبال ، شدت اندوه و غم و وسوسه . (از منتهی الارب ). غم و اندوه دل . (دهار). اندوه و غم شدید. (غیاث ). ج ، بَلابِل . (منتهی الارب ) : از گل ساکن شود بلبال بلبل نه از زیر و بم چنگ چکاوک . هندوشاه .|| گرگ . (منتهی ...
-
بلبلة
لغتنامه دهخدا
بلبلة.[ ب َ ب َ ل َ ] (ع اِ) سخنی که فهمیده نشود. (از منتهی الارب ). || درآویختن زبانها و مختلف شدن آن . (منتهی الارب ). اختلاط لسانها. (ناظم الاطباء). || تفرق آرا و متاع . || سختی اندوه .(منتهی الارب ). اندوه و گرفتگی دل . (برهان ). شدت اندوه . (غیا...
-
اصیلی
لغتنامه دهخدا
اصیلی . [ اَ ] (اِخ ) یحیی شیخ شرف الدین اصیلی مصری . از اکابر شعرای نامی روزگار که اشعارش با ستاره ٔ شعری ̍ همعنان و واسطه ٔ قلاده ٔ زمان بود، و از آنجمله که در مقام تقریظ منظومه ای بنام اشارات ازآن بعضی از فضلا سروده این دو بیت است :ان الاشارات للع...
-
بلبل
لغتنامه دهخدا
بلبل . [ ب ُ ب ُ ] (ع اِ) هزاردستان . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). مرغی است معروف ، بقدر عصفوری و خوش الحان . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جانور معروف که هزار باشد. (هفت قلزم ). پرنده ایست خردجثه و سریعحرکت و در طلاقت لسان و زبان آوری بدو مثل زن...