کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقچه بندیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقچه بندیل
لهجه و گویش تهرانی
چادر شب،توشه وبساط،باسن
-
واژههای مشابه
-
بقچه حمام،بقچه حموم
لهجه و گویش تهرانی
بسته وسایل حمام،شکم بر آمده
-
دست بقچه
لغتنامه دهخدا
دست بقچه . [ دَ ب ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بقچه ٔ کوچک و بقچه ٔ دستی . (ناظم الاطباء). رجوع به بقچه شود.
-
طاس بقچه
لغتنامه دهخدا
طاس بقچه . [ س ِ ب ُ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجموع اسباب حمام مردی یا زنی .
-
بقچه بستن
دیکشنری فارسی به عربی
حزمة
-
بُقچه ساب
لهجه و گویش تهرانی
پارچه فرسوده در بقچه
-
ک.ن بقچه
لهجه و گویش تهرانی
چاق
-
بقچه بسته
واژهنامه آزاد
کسی که زیاد، و گاهی اوقات بدون دعوت، به منزل دوستان و اقوام می رود. در استان قزوین این فرد را «این در سلام ، اون در علیک» خطاب می کنند .
-
تاس بقچه
واژهنامه آزاد
وسایل همراه مثل کوله بار - وسایلی که داخل پارچه ای محکم می بندند و به سفر و دنبال کار می روند.
-
بقچه و مجری
فرهنگ گنجواژه
وسائل زنانه.