کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقولات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقولات
واژگان مترادف و متضاد
بنشن، حبوبات
-
بقولات
لغتنامه دهخدا
بقولات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بُقول . (ناظم الاطباء). دانه های گیاه چون نخود و لوبیا و ماش و عدس و باقلا و جز آنها، مرادف حبوبات . || جج ِ بَقْل ْ. تره بار. کلم پیچ . کلم برگ . شلغم . چغندر. (یادداشت مؤلف ).
-
بقولات
واژهنامه آزاد
جمع بقول و آن جمع یقل است به معنای نخود و عدس و لوبیا و مانند آنها
-
جستوجو در متن
-
بقول
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) بُنشن ، ج . بقولات .
-
seed inoculation
مایهزنی بذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تیمار بذر بقولات با مواد تثبیتکنندۀ نیتروژن
-
legume
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حبوبات، بنشن، بقولات، سبزی، گیاه خوردنی، نیام
-
legumes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حبوبات، بنشن، بقولات، سبزی، گیاه خوردنی، نیام
-
hull
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوست، قشر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، تنه کشتی، لاشه کشتی، پوست کندن، ولگردی کردن
-
hulls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چمدان ها، پوست، قشر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، تنه کشتی، لاشه کشتی، پوست کندن، ولگردی کردن
-
شبث
لغتنامه دهخدا
شبث . [ ش ِ ب ِ ] (معرب ، اِ) نام یکی از بقولات است و این کلمه معرب است . فارسی آن شِوِذ است و از مردم بحرین شنیدم که آن را سِبِت خوانند و سِبِط نیز آمده است . (از المعرب جوالیقی ص 209). رجوع به شوید شود.
-
خرخور شدن
لغتنامه دهخدا
خرخور شدن . [ خ َ خوَرْ / خُرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درشت و خشن و ناگوار شدن میوه و بقولات و جز آن چون خیار و کاهو. || خوراکی خر شدن ، مانند سگ خور شدن که قابل خوردن سگ گردیدن و حقیر شدن باشد.
-
غرمه
لغتنامه دهخدا
غرمه . [ غ ُ م َ ] (ترکی ، اِ) گوشت سرخ کرده که برای زمستان محفوظ میدارند. || خورشی است که با گوشت و بقولات پخته می شود و اقسام دارد، مثل غرمه سبزی و غرمه به و غرمه کدو. احتمال میرود این لفظ، قورمه (به قاف ) و ترکی باشد که به معنی کباب است لیکن ممکن ...
-
ترتیزک
لغتنامه دهخدا
ترتیزک . [ ت َ زَ ] (اِ مرکب ) مخفف تره تیزک . (آنندراج ).قسمی از بقولات خوردنی است که مزه اش تیزی کمی دارد، از این جهت به تره (سبزی ) تیزک ، نامیده شد و در اصفهان آن را شاهی گویند و در عربی جرجیر. این لفظ مخفف تیره تیزک است . (فرهنگ نظام ). تره تیزک...
-
دلس
لغتنامه دهخدا
دلس . [ دَ ل َ ] (ع اِ) تاریکی . (منتهی الارب ). ظلمت . (اقرب الموارد). || تاریکی در تاریکی . (منتهی الارب ). اختلاط ظلمت و تاریکی . (از اقرب الموارد). || روئیدگی که در آخر گرما برگ آرد، و باقیمانده ٔ روئیدگی . (منتهی الارب ). گیاه که در آخر تابستان ...