کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بقل
/baql/
معنی
۱. سبزی.
۲. ترهبار.
۳. دانه.
۴. میوه.
۵. آنچه از بذر بروید نه از ریشۀ ثابت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بُقُول] [قدیمی] baql ۱. سبزی.۲. ترهبار.۳. دانه.۴. میوه.۵. آنچه از بذر بروید نه از ریشۀ ثابت.
-
بقل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ.) هر گیاهی که زمین بدان سبز گردد، اسم عام سبزی ها و علوفه های خوراکی ؛ سبزی ، تره ؛ ج . بقول .
-
بقل
لغتنامه دهخدا
بقل . [ ب َ ] (ع اِ) تره و سبزه ٔ بهار که از تخم روید نه از بیخ . یکی آن بقلة. ج ، بقول . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تره . (صراح ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (نصاب ). تره . ج ، بقول . (مهذب الاسماء). تره که پخ...
-
بقل
لغتنامه دهخدا
بقل . [ ب َ ] (ع مص ) ظاهر شدن .(از اقرب الموارد) (از متن اللغه ). || سبزو با نبات شدن زمین . (از اقرب الموارد). رویانیدن زمین گیاه را. (آنندراج ) (از متن اللغه ). || سبز شدن شوره گیاه . (اقرب الموارد) . پدید آمدن سبزی برگ شوره گیاه . (از متن اللغة)....
-
واژههای مشابه
-
قرن بقل
لغتنامه دهخدا
قرن بقل . [ ق َ ن ِ ب َ ] (اِخ )قلعه ای است در یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
بقل دشتی
لغتنامه دهخدا
بقل دشتی . [ ب َ ل ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بقله ٔ دشتی . بقل های دشتی یا همه ٔ بقل های بری عبارتند از شاهترج و طرحسقوق و یعضید و تفاف . ولی تنها کلمه ٔ تفاف اختصاص به بقل دشتی دارد. این کلمه بصورت های زیر تصحیف شده است : بقل ریشتی ، بقل دمشقی...
-
بقل دمشقی
لغتنامه دهخدا
بقل دمشقی . [ ب َ ل ِ دِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بقل دشتی شود.
-
بقل ریشی
لغتنامه دهخدا
بقل ریشی . [ ب َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بقل دشتی شود.
-
هر دو بقل
لهجه و گویش بختیاری
har-do-baqal مقدار علوفه یا جو و گندم چیده شده که در میان حلقه دستان جاى بگیرد.
-
واژههای همآوا
-
بغل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آغوش، بر، پهلو، جفت، کنار ۲. جانب، سمت، طرف ۳. نزدیک ۴. تنگ
-
بغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بِغال و ٲبْغال] (زیستشناسی) [قدیمی] baql استر؛ قاطر.
-
بغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) baqal ۱. پهلو؛ کنار.۲. آغوش؛ بر.〈 بغل زدن: (مصدر متعدی)۱. بغل گرفتن.۲. کسی را دودستی در آغوش کشیدن.〈 بغل کردن: (مصدر متعدی) کسی را در آغوش گرفتن.〈 بغل گشودن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. آغوش باز کردن.۲. دستها را از هم باز کردن برای در...
-
بغل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) استر، قاطر. ج . بغال .