کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقا و عز و ناز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عز و جاه
لغتنامه دهخدا
عز و جاه . [ ع ِزْ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ارجمندی و جاه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عز و جز
لغتنامه دهخدا
عز و جز. [ ع ِزْ زُ ج ِزز/ ج ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به عز و چز شود.- عزوجز کردن ؛ رجوع به ترکیب «عزوچز کردن » ذیل «عز و چز» شود.
-
عز و جل
لغتنامه دهخدا
عز و جل . [ ع َزْ زَ وَ ج َل ل ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از: دو فعل عزّ + جل ّ) هر دو صیغه ٔ ماضی است بمعنی غالب شد و بزرگ شد. و این ماضی برای دوام است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عزیز است وبزرگ و ارجمند. جمله ای است که عقیب نام خدای تعالی آرند :...
-
عز و چز
لغتنامه دهخدا
عز و چز. [ ع ِزْ زُ چ ِزز / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عز و جز. ظاهراً کلمه ٔ اول تلفظ شکسته ٔ عجز است ، بمعنی لابه و زاری . لابه و تضرع و اظهار بیچارگی . (از فرهنگ عوام ). عجز و لابه کردن و از در التماس و درخواست و خواهش و تمنی درآمدن . ظاهراً کلمه...
-
عز و علا
لغتنامه دهخدا
عز و علا. [ ع َزْ زَ وَ ع َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از دو فعل عز + علا) عزیز و گرامی است و بلندمرتبه ، و آن را پس از ذکر نام خداوند آرند: ایزد عز و علا. حضرت عز و علا.
-
عز و لابه
لغتنامه دهخدا
عز و لابه . [ ع ِزْ زُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عجز و لابه . عز و جز. (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به عز و جز شود.
-
عِز و جِز
فرهنگ گنجواژه
عجز و لابه.
-
عَزَ و جَل
فرهنگ گنجواژه
خداوند عزوجل
-
عزّ و جَل
فرهنگ گنجواژه
صفت خداوند متعال.
-
عِز و چِز
فرهنگ گنجواژه
عجز و لابه.
-
عِز و وقار
فرهنگ گنجواژه
متانت و بزرگی.
-
عِز و جِز
لهجه و گویش تهرانی
التماس،زاری
-
طرب و عیش و ناز و نوش
فرهنگ گنجواژه
عیش، بزم.
-
کرشمه و ناز
لغتنامه دهخدا
کرشمه و ناز. [ ک ِ رِ م َ / م ِ وُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غنج و دلال . ناز و کرشمه : پری نهفته رخ و دیو در کرشمه و نازبسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است . حافظ.رجوع به کرشمه و به ناز شود.
-
ناز و نوز
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِمر.) (عا.) ادا و اطوار، قر و غمیش .