کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بقاء
معنی
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - زیستن ، زندگانی کردن . 2 - پایدار ماندن ، دوام .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقاء
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - زیستن ، زندگانی کردن . 2 - پایدار ماندن ، دوام .
-
بقاء
لغتنامه دهخدا
بقاء. [ ب َ ] (ع مص ) زیستن و ماندن در جهان . ضد فنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بَقَی ً، بَقی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : المتفرد بالربوبیة الحاکم لکل من خلقه من البقاء بمدة معلومه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). و کیف بقاء الناس ...
-
بقاء
دیکشنری عربی به فارسی
ابقاء , بقا , برزيستي
-
بقاء
دیکشنری فارسی به عربی
مدة
-
واژههای مشابه
-
وفا و بقاء
فرهنگ گنجواژه
پابندی.
-
واژههای همآوا
-
بقاع
واژگان مترادف و متضاد
۱. امکنه متبرکه، بقعهها، بقع، زیارتگاهها، مزارها، مکانهای متبرک ۲. امکنه، محلها، جاها، مکانها ۳. تکیهها، خانقاهها، صوامع، صومعهها
-
بقاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بُقعَة] [قدیمی] beqā' = بقعه
-
بقاع
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بقعه ؛ خانه ها، سرای ها.
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ ب َغ ْ غا ] (ع ص ) ظاهراً حیوانی که حیوانات دیگر را فاسد کند (از لحاظ جنسی ). (از دزی ج 1 ص 102). و هذا الحیوان [ ای الضبع ] بغاء و ذلک انه لایمر به حیوان من جنسه الا «علاه ». (ابن البیطار).
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ ب ُ ] (ع ص ) جُسته .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طلب . (اقرب الموارد).
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ ب ُ ] (ع مص ) جستن کسی را و اعانت کردن او را در طلب . (منتهی الارب ). طلبیدن کسی را. (از اقرب الموارد). بُغی ، بُغیَه ، بِغیَه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصادر مذکور شود. جستن یعنی طلبیدن . (مؤید الفضلاء). خواس...
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ب ِ ] (ع مص ) زنا کردن . (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (منتهی الارب ). زنا کردن و فاحشه شدن . (غیاث ). قال اﷲ تعالی : لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء. (قرآن 33/24) (منتهی الارب ). مباغ...
-
بقاع
لغتنامه دهخدا
بقاع . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بُقْعَة و بَقْعَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بقعه شود. || بقعه ها وخانه ها و سرای ها. (ناظم الاطباء). جاها. (از غیاث ). ج ِ بقعه . پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد.(آنندراج ) (از فرهنگ نظام ...