کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بفرمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بفرمان
مترادف و متضاد
۱. رهوار ≠ بدلجام، سرکس
۲. رام، فرمانبردار، مطیع ≠ نافرمان حسبالامر، بفرموده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بفرمان
واژگان مترادف و متضاد
۱. رهوار ≠ بدلجام، سرکس ۲. رام، فرمانبردار، مطیع ≠ نافرمان حسبالامر، بفرموده
-
بفرمان
لغتنامه دهخدا
بفرمان . [ ب ِ ف َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مطیع. بنا به امر. برحسب دستور : بلی بفرمان گویم اگر هجا گویم از آنکه قول خداوند را بفرمانم .مسعودسعد.
-
جستوجو در متن
-
چاکر و مخلص
فرهنگ گنجواژه
گوش بفرمان ، تحت امر.
-
رهوار
واژگان مترادف و متضاد
بفرمان، راهوار، سربهراه، مطیع، منقاد
-
مارد
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرکش، طاغی، گردنکش، نافرمان، یاغی ۲. بلند، مرتفع ≠ مطیع، بفرمان، رام ۳. پست، کوتاه، کمارتفاع
-
تئودور
لغتنامه دهخدا
تئودور. [ ت ِ ءُ دُرْ ] (اِخ ) (سنت ) دوشیزه ٔ شهید که در اسکندریه بفرمان دیوکله سین سرش را بریدند. ذکران وی 28 آوریل است .
-
صفی میرزا
لغتنامه دهخدا
صفی میرزا. [ص َ ] (اِخ ) یکی از پسران شاه عباس اول است که به سال 1020 بفرمان پدر بقتل رسید. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
نابفرمان
لغتنامه دهخدا
نابفرمان . [ ب ِ ف َ ] (ص مرکب ) سرکش . عاصی . طاغی . که مطیع نیست . که فرمان پذیر نیست . که بفرمان نیست . توسن .
-
از آنچم
لغتنامه دهخدا
از آنچم . [ اَ چ ِ ] مخفف از آنچه مرا : زمین جز بفرمان تو نسپرم وز آنچم توفرمان دهی نگذرم .فردوسی .
-
بدلگام
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدلجام، بدرام ≠ خوشلگام ۲. چموش، سرکش ۳. نابهفرمان، نافرمان ≠ مطی، بفرمان ۴. خیرهسر، سختسر، گردنکش، یاغی ≠ تسلیم، رام
-
آلانان
لغتنامه دهخدا
آلانان . (اِخ ) نام آلان است ، چون خزران نام خزر : و هرگز هیچکس در آن زمین [ روس ] نرسیده مگر گشتاسف بفرمان پدرش لهراسف در آن وقت که کیخسرو او را بخزران و آلانان فرستاد. (مجمل التواریخ ).
-
شاوگ
لغتنامه دهخدا
شاوگ . [ وَ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان کوشانی است که وستهم در دوره ٔ حکومت بر خراسان او را بفرمان خویش درآورد. (از ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 467).
-
بادام
لغتنامه دهخدا
بادام . (اِخ ) ابن عبداﷲ. نام مأموری که بفرمان هارون الرشید، یحیی برمکی را قید و بند کرد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 240).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اُ م ِ ] (اِخ ) یکی از جانشینان اسکندر مقدونی (360-316 ق .م .). پادشاه کاپادوکیه وپافلاگنی که بفرمان آنتیگون کشته شد. (از لاروس ).