کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صالح صفدی
لغتنامه دهخدا
صالح صفدی . [ ل ِ ح ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) ابن علی . وی مفتی حنفیان بود به صفد و به سال 1078 هَ . ق . درگذشت . او راست : بغیة المبتدی که مختصر متن الکنز است . (الاعلام زرکلی ص 425).
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَبُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) عسکری . احمدبن سعدبن محمد صوفی ادیب نحوی . مولد او پس از 690 هَ . ق . و به دمشق میزیست و شاگرد ابی حیان و ابی جعفربن زیّات بود و او را تصانیف چند است و750 هَ . ق . درگذشت . (از بغیه ).
-
حسین شفایی
لغتنامه دهخدا
حسین شفایی . [ ح ُ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) ابن نصر ضریر بغدادی و کتبی تألیف کرده است . و بیش از 650 هَ . ق . 1252/ م . میزیست . (بغیة الوعاة 237) (معجم المؤلفین ).
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حیران بغدادی . محمدبن علی طبری در «بشارة المصطفی » از وی روایت کرده که ارجوزه ای در نحو دارد و سیوطی در بغیه نیز وی را یاد کند. (ذریعه ج 1 ص 502).
-
یاسمینی
لغتنامه دهخدا
یاسمینی . [ س َ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن حجاج ادرینی بن یاسمینی در قرن ششم میزیسته است .او راست کتابی به نام (الارجوزة الیاسمینیة) در علم جبر که با کتاب بغیة المبتدی و غنینة المنتهی طبع شده است . ابوالحسن قلصادی صاحب بغیة المبتدی مذکور که در قرن نهم ...
-
غسانی
لغتنامه دهخدا
غسانی . [ غ َس ْ سا ] (اِخ ) سعدبن محمدبن صبیح ، ملقب به استاد و مکنی به ابوعثمان . او از بلده ٔ قیروان و از قبیله ٔ غسان و از اعلام علمای عربیت و نحوی و ادیب متفنن بود. وی از تقلید بسیار نکوهش میکرد و میگفت : آن ناشی از قلت عقل و دنأت همت است . از ...
-
علوی حسینی
لغتنامه دهخدا
علوی حسینی . [ ع َ ل َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) محمدبن ظفربن محمدبن احمد علوی حسینی ، مکنی به ابوالحسن . ادیب و نحوی و فقیه و متکلم و محدث . وی رحالة نیز بود. در 403 هَ . ق . درگذشت . (از معجم المؤلفین ج 10 ص 112 از بغیة الوعاة سیوطی ص 50).
-
علی حلبی
لغتنامه دهخدا
علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) متوفی درحدود سال 1022 هَ . ق . از مؤلفان بود. او راست : بغیة ذوی الاحلام باخبار من فرج کربه برؤیة المصطفی فی المنام . (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 248).
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) خضراوی . احمدبن علی بن احمد نحوی لغوی . وی از مردم باجه بود و بیشتر بلاد اندلس را در طلب علم بپیمود و در جزیرةالخضراء اقامت گزید و چندی در اوکش قضا راند و به سال 500 یا 545 هَ . ق . درگذشت . (روضات الجنات از ...
-
ژهان سن
لغتنامه دهخدا
ژهان سن . [ ژُ س ِ ] (اِخ ) نام یکی از خاورشناسان . وی ناشر قسمتی از آثار نویسندگان اسلامی است و کتاب «بغیة المستفید» ابن ربیع شیبانی را که در احوال بنی طاهر و غیره تألیف شده به چاپ رسانیده و این نسخه را با مقدمه و تعلیقات از نسخه ٔخطی ناقص کتابخانه...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مسعودبن عبدالرحمان قونوی ملقب به ابوالثناء و مکنی به جمال الدین متوفی به 777 هَ . ق . از فقهای حنفیه و قاضی دمشق .او راست : بغیة الفتیة. المنتهی . القلائد شرح القصائدو تهذیب احکام القرآن . (از الاعلام زرکلی ج ص 1010).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن علی المالقی الانصاری اللغوی النحوی المقری معروف بفخام . او راویه ٔ حدیث و غیر حدیث است و از ابن ابی الاحوص و ابن الطباع و جماعتی و از او مسنداً صاحب بغیة در کتاب طبقات کبرای خود روایت کند. و او645 هَ. ق . چنا...
-
بغی
لغتنامه دهخدا
بغی . [ ب ُ غ َن ْ ] (ع مص ) جستن چیزی را. (ناظم الاطباء). طلبیدن . (از اقرب الموارد). جستن کسی را و اعانت کردن وی را در طلب . (از منتهی الارب ). || بر طلب چیزی داشتن کسی را. || آماس کردن ریش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیاماسیدن جراحت و ریم دار...
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عودةبن عبداﷲ صوفان بن عیسی القدومی . فقیه حنبلی و از مردم فلسطین است . از تألیفات اوست : المنهج الاحمد فی دره ٔ المثالب التی تنمی لمذهب الامام احمد. بغیة النساک و العباد فی البحث عن ماهیة الصلاح و الفساد. هدایة الرا...
-
عطیة
لغتنامه دهخدا
عطیة. [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبداﷲ اندلسی قفصی ، مکنی به ابومحمد. از عالمان حدیث و متصوف قرن چهارم هجری بشمار می رفت . او به سیاحتی طولانی در مشرق پرداخت و به ماوراءالنهر رسید و مدتی در نیشابور اقامت گزید و به سال 407 هَ .ق . در مکه درگذشت ...