کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بغچه
معنی
(بُ چِ) [ تر. ] ( اِ.) = بقچه : پارچه بزرگی که در آن جامه و انواع قماش پیچند. سارغ هم گویند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بغچه
فرهنگ فارسی معین
(بُ چِ) [ تر. ] ( اِ.) = بقچه : پارچه بزرگی که در آن جامه و انواع قماش پیچند. سارغ هم گویند.
-
بغچه
لغتنامه دهخدا
بغچه . [ ب ُ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) بوغچه . (فرهنگ نظام ). بقچه .جامه بند که معروف است این لفظ ترکی است . (غیاث ) (ازآنندراج ). بسته ای از جامه و جز آن که بستا نیز گویند. (ناظم الاطباء). پارچه ای بشکل مربع یا مستطیل که لباسها در آن نهاده بندند و مجم...
-
واژههای مشابه
-
بغچه کش
لغتنامه دهخدا
بغچه کش . [ ب ُ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) خدمتکاری که جامه ها با خود گرفته در جلورود و آنرا در عرف حال توشکچی گویند. (آنندراج ). خادمی که بغچه برمیدارد. (ناظم الاطباء). نوکری که بغچه بسته ٔ اربابش را میبرد. (از فرهنگ نظام ) : حاجب درگاه ز دیوا...
-
بغچه گردان
لهجه و گویش تهرانی
کلاهبرداری که بسته کالای نفیسی را فروخته و در فرصتی آنرا عوض کند.
-
واژههای همآوا
-
بقچه
واژگان مترادف و متضاد
بغچه، جامهدان، دستمال
-
بقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بغچه› boqče دستمال بزرگ که در آن لباس یا چیز دیگر از جنس پارچه میپیچند؛ سارغ.
-
بقچه
لغتنامه دهخدا
بقچه . [ ب َ /ب ُ چ َ ] (ترکی ، اِ) باقچه . بقچه بمعنی صره یا بسته ای است ، بخصوص بسته ای درهم ها را در آن پیچند. رجوع به النقود ص 168 و بقچه و بغچه و به دزی ج 1 ص 102 شود.
-
بقچه
لغتنامه دهخدا
بقچه . [ ب ُ چ ِ / چ َ ] (ترکی ، اِ) بغچه . مأخوذ از ترکی ، بغچه و بسته ٔ کوچک و بستا. (ناظم الاطباء). بسته ٔ خرد. (آنندراج ). بسته . رَزمَه یا رَزمِه . (یادداشت مؤلف ). بلغده . (یادداشت مؤلف ). پرونده . (یادداشت مؤلف ). شمله . (یادداشت مؤلف ) :...
-
بقچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: boxča طاری: boxča/sofra طامه ای: sâroq/ sofra طرقی: büxča کشه ای: boxča/sofra نطنزی: buxča
-
بقچه
لهجه و گویش تهرانی
کپل(به شوخی)
-
جستوجو در متن
-
بوغچه
لغتنامه دهخدا
بوغچه . [ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) بوغجه . بغچه . بقچه . رجوع به بغچه شود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بوغچه و بغچه شود.
-
بقچه
واژگان مترادف و متضاد
بغچه، جامهدان، دستمال