کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغلِ گوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی بغل
لغتنامه دهخدا
بی بغل . [ بی ب َ غ َ ] (ص مرکب ) کنایه از مفلس و تهیدست . مرادف کم بغل . (آنندراج ). فقیر و بینوا و تهیدست . (ناظم الاطباء).- بی بغل بودن ؛ بی برگ بودن . (رشیدی ).
-
بغل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حضنة , عناق
-
بِغِلْ بُوْ
لهجه و گویش گنابادی
beghelbow در گویش گنابادی یعنی آشنا ، رام ، تحت اختیار ، در کف دست بودن ، تسلیم به اختیار دوستی یا آشنایی یا عشق ، معشوقه
-
زیر بغل
دیکشنری فارسی به عربی
ابط
-
بغل گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
دبوس , قفل
-
بغل خواب
لهجه و گویش تهرانی
معشوقه.
-
بغل خوابی
لهجه و گویش تهرانی
جماع
-
بغل زدن
واژهنامه آزاد
بغل زدن (بَ غَ زَ) گول زدن و در بغل کسی چیزی که نمی تواند ببرد گذاشتن است، نزدیک است به تعبیر امروزی" هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن"؛ تو مخوانم جفت ، کمتر زن بغل جفتِ انصافم، نیَم جفتِ دغل
-
گربه از بغل افکندن
لغتنامه دهخدا
گربه از بغل افکندن . [ گ ُ ب َ / ب ِ اَ ب َ غ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گربه از دامان رها کردن . کنایه از ترک مکر و حیله و فریب کردن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) : چو گربه خویشتن تا کی پرستی رها کن گربه از دامان که رستی . نظامی (از آنندراج ). || افشای ر...
-
گربه در بغل داشتن
لغتنامه دهخدا
گربه در بغل داشتن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ب َ غ َ ت َ ] (مص مرکب ) گربه در انبان داشتن . کنایه از مکر و حیله کردن . (غیاث اللغات ). فریب دادن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 264) : بید ار نه سر خلاف دارد در سراز بهر چه گربه در بغل میدارد.کمال اسماعیل (از آنندراج...
-
side-valve engine,SV engine, L-head engine, flathead engine
موتور سوپاپبغل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتور درونسوزی که در آن سوپاپها در دیوارۀ جانبی سیلندر تعبیه شدهاند
-
غاشیه زیر بغل کشیدن
لغتنامه دهخدا
غاشیه زیر بغل کشیدن . [ ی َ/ ی ِ رِ ب َ غ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اطاعت و امتثال نمودن . (آنندراج ). اطاعت و امتثال نمودن و مطیع کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 43) : حاش ﷲ اگر زنده شود حاتم طی پیش اسب تو کشد غاشیه در زیر بغل .معزی .
-
baseball pass
پاس بغلگوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پاس راه دور با یک دست، از بالا و پهلوی سر به شیوۀ بازیکنان بیسبال
-
پیرگرگ بغل زن
لغتنامه دهخدا
پیرگرگ بغل زن . [ گ ُ گ ِ ب َ غ َ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سقرلاطدوز. مرغ که بالها برهم زند گویند، وگرگ هم نحوی راه میرود که می گویند، پس اطلاق پیرگرگ بغل زن بر سقرلاطدوز صحیح شد زیرا که ضابط آنهاست که هرچه می بُرند در بغل میگیرند. (آنندراج ) : ه...
-
چوب زیر بغل
دیکشنری فارسی به عربی
عکاز