کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِ) (خط...) شیوه ٔنوشتن بود که در قرن سوم در بغداد بظهور آمد مقابل خط کوفی . و علی بن مقله ٔ وزیر و پس از وی علی بن هلال کاتب معروف به ابن البواب در تکمیل آن کوشیدند. رجوع به ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون چ 1337 ص 844، 845 شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِ) آهنگی از آهنگ های موسیقی . (از یادداشتهای لغت نامه ).
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) (432-515 هَ . ق ./ 1040 -1121 م .). علی بن محمدبن عقیل جنبلی بغدادی . رجوع به علی بن محمدبن ... و اعلام زرکلی و تاریخ گزیده شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن علی بن ثابت بغدادی . رجوع بهمین نام و خطیب احمدبن علی بغدادی و اعلام زرکلی ج 1 ص 149 شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) ابوحمزه بزاز بغدادی . رجوع به ابوحمزه ٔ بزاز و تاریخ گزیده شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . آب آن از قنات . محصول آنجا خرما. شغل اهالی آن زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک . سکنه 324 تن . آب از چشمه سارو قنات . محصول آنجا انگور، میوه . شغل اهالی آن زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) رویم ابومحمدبن احمد بغدادی . رجوع به ابومحمد رویم بن احمدبن زیدبن رویم بغدادی شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) صفی الدین بغدادی حنفی . او راست : قواعد الاصول فی فرایض المذاهب الاربعة. رجوع به معجم المطبوعات شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) عبدالقادربن عمر یا عبدالقاهربن طاهر. رجوع به ابومنصور بغدادی و ریحانة الادب و اعلام زرکلی ج 1 ص 149 و عبدالقادربن عمر شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) عبداللطیف . رجوع به عبداللطیف بن یوسف بن محمدبن علی بغدادی و معجم المطبوعات شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) علی بن الخبر خازن ، ابوطالب . مؤلف عیون التواریخ بنقل تاریخ گزیده چ عکسی بریل 1910 هَ . ق . رجوع به همین متن ص 8 و 10 شود.
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) علی بن حسن طالب بغدادی . مؤلف تاریخ معاصر خلیفه ٔ آخر بنی عباسی بود. (از تاریخ گزیده چ عکسی بریل ص 807).
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (اِخ ) مجدالدین . این قطعه از اوست : یک موی ترا هزار صاحب هوس است تا خود بتو زین جمله کرا دست رس است آن کس که بیافت دولتی یافت عظیم وانکس که نیافت درد نایافت بس است .(از تاریخ گزیده چ عکسی بریل 1910 م . ص 788، 789).
-
بغدادی
لغتنامه دهخدا
بغدادی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بغداد. (ناظم الاطباء). اهل بغداد. از مردم بغداد. ج ، بغادِدَه . (ناظم الاطباء) : هزار و صد و شست استاد بودکه کردار آن تختشان یاد بود.ابا هریکی مرد شاگرد، سی ز رومی و بغدادی و پارسی . فردوسی .صد بنده ٔ مطواع فزون اس...