کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بعیر
/ba'ir/
معنی
شتر؛ اشتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بعیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] ba'ir شتر؛ اشتر.
-
بعیر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) شتر، اشتر.
-
بعیر
لغتنامه دهخدا
بعیر. [ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اَبْعِرَة، بُعران ، بِعران . جج ، اباعر و اباعیر. (آنندراج ). اشتر، نر و ماده یکسان بود. (مهذ...
-
واژههای مشابه
-
بَعِيرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شتر-بار شتر
-
واژههای همآوا
-
بایر
واژگان مترادف و متضاد
۱. کویر، لمیزرع، موات، نامزروع، هامون ۲. خراب، نامسکون، ویران، ویرانه ≠ آباد، دایر، معمور
-
بایر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بائر، مقابلِ دائر] bāyer ۱. ویران؛ خراب.۲. فاسد.۳. زمینی که در آن زراعت نکنند.
-
بایر
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . بائر ] (ص .) خراب ، لم یزرع .
-
بایر
لغتنامه دهخدا
بایر. [ ی ِ ] (ع ، ص ) زمین خراب نامزروع . (از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع . غیر مزروع . نامزروع و تأنیث آن بائرة است . (آنندراج ). زمین خراب . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران . بی بنا. بی زرع و کشت . خاک مرده ....
-
جستوجو در متن
-
بعران
لغتنامه دهخدا
بعران .[ ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بعیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به بعیر شود.
-
اباعیر
لغتنامه دهخدا
اباعیر. [ اَ ] (ع اِ) جج ِ بعیر. شتران .
-
بعر
لغتنامه دهخدا
بعر. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) بعیر گشتن شتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بعیر شدن جمل . (ناظم الاطباء).
-
اباعر
لغتنامه دهخدا
اباعر. [ اَ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ بعیر. شتران .