کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بعید
/ba'id/
معنی
۱. [مجاز] دارای احتمال کم: بعید میدانم دوباره پیدایش شود.
۲. دور؛ با فاصلۀ زیاد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پرت، دور، دورافتاده، متباعد ≠ نزدیک، قریب
۲. بیگانه
۳. نامحتمل، غیرمحتمل، مستبعد
۴. باورنکردنی، دورازذهن، دور از انتظار
۵. خلاف، ناروا
برابر فارسی
دور
دیکشنری
afield, distant, far, far-fetched, long , outside, improbable, outer, remote, unlikely
-
جستوجوی دقیق
-
بعید
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرت، دور، دورافتاده، متباعد ≠ نزدیک، قریب ۲. بیگانه ۳. نامحتمل، غیرمحتمل، مستبعد ۴. باورنکردنی، دورازذهن، دور از انتظار ۵. خلاف، ناروا
-
بعید
فرهنگ واژههای سره
دور
-
بعید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ba'id ۱. [مجاز] دارای احتمال کم: بعید میدانم دوباره پیدایش شود.۲. دور؛ با فاصلۀ زیاد.
-
بعید
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - دور. 2 - بیگانه .
-
بعید
لغتنامه دهخدا
بعید. [ ب َ ] (ع ص ) دور، یقال : ما انت منا ببعید و ما انتم منا ببعید، یستوی فیه الواحد و الجمع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، بُعَداء، بُعَد، بُعَدان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) : برید...
-
بعید
لغتنامه دهخدا
بعید. [ ب ُ ع َ ] (ع اِ مصغر، ق مصغر) کمی دور و در یک مسافت کمی . (ناظم الاطباء): رأیته بعیدات بین و بعیدته ؛ دیدم او را اندک پس جدایی ، و ذلک اذا کان الرجل یمسک عن اتیان صاحبه الزمان ثم یأتیه ثم یمسک عنه ثم یأتیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
بعید
دیکشنری فارسی به عربی
بعيد , بعيدا , متکلف , من غير المحتمل ، بَعيدُ الإحتمالِ
-
واژههای مشابه
-
بعيد
دیکشنری عربی به فارسی
دور , کناره گير , فاصله دار , سرد , غيرصميمي , دوردست , بعيد
-
بَعِيدٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دور
-
جنس بعید
لغتنامه دهخدا
جنس بعید. [ ج ِ س ِ ب َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) جنس نسبت به نوع ، بعید خوانده میشود هنگامی که چون آن نوع را با هر یک از انواع مُشارک ضمیمه کنیم و از ماهیت آنها بپرسیم همیشه آن جنس در جواب گفته نشود، مثلاً جسم برای انسان جنس بعید است ز...
-
فصل بعید
لغتنامه دهخدا
فصل بعید. [ ف َ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آنکه نوع خود را از مشارکات در جنس فی الجمله امتیاز دهد، چون : «حساس » نسبت به انسان . (غیاث ). رجوع به فصل و ترکیب های آن شود.
-
بَعيدُ الإحتمالِ
دیکشنری عربی به فارسی
بعيد , دور از ذهن , بعيد الاحتمال
-
شبیه بعید
دیکشنری فارسی به عربی
متکلف
-
بعید الاحتمال
دیکشنری فارسی به عربی
بَعيدُ الإحتمالِ