کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعوث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بعوث
لغتنامه دهخدا
بعوث . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَعْث ، لشکر و گروهی که بجایی فرستند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بعث شود.
-
واژههای همآوا
-
بعوس
لغتنامه دهخدا
بعوس . [ ب َ ] (ع ص ، اِ) ماده شتر لاغر که شیر آن خشک شده باشد از گذشتن هفت ماه بر نتاجش . ج ، بَعائِس ، بِعاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
بعث
لغتنامه دهخدا
بعث . [ ب َ / ب َ ع َ ] (ع اِ) لشکر. ج ،بُعوث . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).جیش . (اقرب الموارد). || گروهی که بجایی فرستند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). جماعتی که فرستند چه بشب ، چه بروز. (مفاتیح ). ل...