کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بعضی
/ba'zi/
معنی
۱. پارهای از چیزی.
۲. [قدیمی] یکنفر؛ یکی.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
برخی، پاره ا
دیکشنری
some
-
جستوجوی دقیق
-
بعضی
فرهنگ واژههای سره
برخی، پاره ا
-
بعضی
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر، صفت) [عربی، فارسی] ba'zi ۱. پارهای از چیزی.۲. [قدیمی] یکنفر؛ یکی.
-
بعضی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع - فا. ] ( اِ.) 1 - پاره ای از چیزی . 2 - گروهی از مردم .
-
بعضی
لغتنامه دهخدا
بعضی . [ ب َ ] (ضمیر مبهم ) چند و چندی . قدری و چندان . (ناظم الاطباء). در لفظ بعضی یای تحتانی برای وحدت است و اگر وحدت منظور نباشد آوردن یاء درست نیست . (غیاث ذیل بعض ) (آنندراج ذیل بعض ). پاره ای از چیزی . مقداری . برخی . لختی . گروهی . بخشی . قسمت...
-
بعضی
دیکشنری فارسی به عربی
بعض
-
واژههای مشابه
-
بعضی اوقات
فرهنگ واژههای سره
هر از چند گاه
-
بعضی مواقع
فرهنگ واژههای سره
گاه
-
بعضی وقتها
فرهنگ واژههای سره
گاه
-
بعضی اوقات
دیکشنری فارسی به عربی
احيانا
-
بعضی مواقع
دیکشنری فارسی به عربی
احيانا
-
بعضی از اوقات
دیکشنری فارسی به عربی
من حين لآخر
-
جیغ زدن (مثل بعضی از پرندگان)
دیکشنری فارسی به عربی
صراخ
-
ناهار(یعنی غذای عمده روز که بعضی اشخاص هنگام ظهر و بعضی شب می خورند)
دیکشنری فارسی به عربی
عشاء
-
مربوط به بعضی از مواقع یا گاه و بیگاه
دیکشنری فارسی به عربی
عرضي