کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بعضة
لغتنامه دهخدا
بعضة. [ ب َ ع ِ ض َ ] (ع ص ) پشه ناک : لیلة بعضة و ارض بعضة کذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شب یا سرزمین پرپشه . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مبعوضه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به مبعوضه شود...
-
واژههای مشابه
-
لیلة بعضة
لغتنامه دهخدا
لیلة بعضة. [ ل َ ل َ تُن ْ ب َ ع ِ ض َ ] (ع اِ مرکب ) شب پشه ناک . لیلة مبعوضة.
-
واژههای همآوا
-
باضة
لغتنامه دهخدا
باضة. [ ض ْ ض َ ] (ع ص ، اِ) زن تنک پوست آگنده گوشت . (منتهی الارب ). زن لطیف پوست سپید اندام که خون او از پوست نمایان شود. (از تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
پشه ناک
لغتنامه دهخدا
پشه ناک . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) پرپشه . که پشه بسیار دارد. بَعِضَة. مَبعوضَة. ارض ُ بعضَة؛ زمینی پَشَه ناک .
-
غذائم
لغتنامه دهخدا
غذائم . [غ َ ءِ ] (ع اِ) هرچیز تو بر تو و برهم نشسته . (منتهی الارب ). کل متراکب بعضه علی بعض . (اقرب الموارد).
-
مدروع
لغتنامه دهخدا
مدروع . [ م َ ] (ع ص )کشتی که بعض آن خورده شده باشد. (ناظم الاطباء): دُرِع َ الزرع ؛ اُکِل َ بعضه . (اقرب الموارد) (متن اللغة).
-
قفص
لغتنامه دهخدا
قفص . [ ق ُ ] (ع اِ) مشتبک تودرتو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). در حدیث است : فی قفص من الملئکة؛ ای المشتبک المتداخل بعضه فی بعض . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قضاض
لغتنامه دهخدا
قضاض . [ ق ِ ] (ع اِ) سنگهایی که بر یکدیگر باشد. (منتهی الارب ). صخر یرکب بعضه بعضاً. (اقرب الموارد). یکی ِ آن قَضّة است . (اقرب الموارد). و در منتهی الارب آرد: قضّة به کسر قاف یکی ِ آن . (منتهی الارب ). رجوع به قَضّة و قِضّة شود.
-
اغطیلال
لغتنامه دهخدا
اغطیلال . [ اِ ] (ع مص ) بر همدیگر نشستن . یکی بعد دیگری درآمدن . یقال : «اغطال ، اذا رکب بعضه بعضا. (منتهی الارب ). برنشستن پاره ای بر پاره ای دیگر. (از اقرب الموارد). اغطئلال . (ناظم الاطباء).
-
يُنکِرُ
فرهنگ واژگان قرآن
انکار می کنند (عبارت "وَﭐلَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ ﭐلْکِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْکَ وَمِنَ ﭐلْأَحْزَابِ مَن يُنکِرُ بَعْضَهُ" یعنی : و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان عطا كرديم از آنچه بر تو نازل شده است، خوشحالند. و برخى از گروهها [ىِ اهل كت...
-
قفص
لغتنامه دهخدا
قفص . [ ق َ ] (ع مص ) بستن دست و پای آهو و گرد کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قفص الظبی ؛ شد قوائمه و جمعها. (اقرب الموارد). || به یکدیگر نزدیک کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قفص الشی ٔ؛قرب بعضه من بعض ، و در نص جمهره آمده : قرن ...
-
هامج
لغتنامه دهخدا
هامج . [ م ِ ] (ع ص ) آنچه گذاشته و ترک کرده باشند به طوری که یکی در دیگری درآید. (منتهی الارب ). (ناظم الاطباء). المتروک یموج بعضه فی بعض کالغنم بلاراع و العسکر بلاقائد. (اقرب الموارد). || همج هامج ؛ گرسنگی بسیار سخت ، توکید است مانند لیل لائل . (من...