کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بعاق
لغتنامه دهخدا
بعاق . [ ب ُ ] (ع اِ) شدت آواز. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صراح ) (اقرب الموارد). || بانگ باران . (مهذب الاسماء). || باران بسیار بزرگ قطره ٔ ناگاه بارنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ابری که بشدت ببارد. (از اقرب الموارد). || ...
-
بعاق
لغتنامه دهخدا
بعاق . [ ب ُ ] (ع مص ) شکافتن باران بزرگ قطره زمین را: بعق الوابل الارض بعاقا. (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
بائق
لغتنامه دهخدا
بائق . [ ءِ ] (ع ص ) هالک . || بدی و خصومت آورنده . || سختی و بلارسیده . || یورش کننده . (از منتهی الارب ). || ستم کشنده . || متاع بائق ؛ آنکه ثمن ندارد. (منتهی الارب ). ما لاثمن له . (قطر المحیط).
-
باعق
لغتنامه دهخدا
باعق . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) سخت آوازکننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سیل بزرگ . (منتهی الارب ). توجبه ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء). توجبه . || باران شدید و سخت .