کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطلمیوس چهاردهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بطلمیوس ششم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس ششم . [ ب َ ل َ س ِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) فیلومتور ، یا فیلومتر بمعنی محب الام ؛ مادردوست . از 181 تا 149 ق .م . زندگی میکرد. (ناظم الاطباء). محب الام سی و پنج سال سلطنت کرد. در عهد او اسکندر روم پسر انطاخیوس عزم کرد که مملکت شام او را بازگیرد.یون...
-
بطلمیوس غریب
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس غریب . [ ب َ ل َ س ِ غ َ ](اِخ ) از فلاسفه ٔ طبیعین و از اوست : کتاب اخبار ارسطالیس و وفاته و مراتب کتبه . (ابن الندیم ). قفطی گوید: این بطلمیوس مؤلف مجسطی نیست و از مردم روم و از طرفداران ارسطو است . و او راست کتاب اخبار ارسطوطالیس و وفاته ...
-
بطلمیوس قلوذی
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس قلوذی . [ ب َ ل َ س ِ ق َ ] (اِخ ) حکیمی بوده یونانی . (برهان ). منجم معروف و مشهور که درمائه ٔ دویم میلادی در مصر متولد گردید. این دانشمند چنان فرض کرد که زمین ثابت و ساکن و مرکز عالم است وفرضیات این منجم تا ظهور معلم معروف کوپرنیک مسلم بود ...
-
بطلمیوس کرائونوس
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس کرائونوس . [ ب َ ل َ ک ِ ] (اِخ ) (بمعنی برق ). پسر بزرگ بطلمیوس اول لاگس از خواهر کاساندر بود که پدر او را از سلطنت محروم کرد و پسر دیگرش را که از زن دیگر و موسوم به بطلمیوس فیلادلف بود جانشین خود کرد. بطلمیوس کرائونوس فرارکرده بدربار لیزیما...
-
بطلمیوس نهم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس نهم . [ ب َ ل َ س ِ ن ُ هَُ ] (اِخ ) اسکندر اول . پادشاه قبرس . پسر دوم بطلمیوس هفتم است . پادشاه قبرس (116-107 ق .م .) پادشاه مصر (101-89 ق .م .) از 107 تا 88 ق .م . در زمانی که سوتر معزول بود سلطنت کرد. (ناظم الاطباء). بطلمیوس اسکندری ده سا...
-
بطلمیوس هشتم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس هشتم . [ ب َ ل َ س ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) سوتر دوم . لاتیرا (بار اول 116-107 ق .م .و نوبت دوم 88-80 ق .م .). وی پسر بطلمیوس هفتم است . پس از مرگ پدر بتخت نشست ولی حکومت در دست مادرش کلئوپاتر بود و بر اثر بروز فتنه و آشوب ناچار به ترک اسکندریه شد ...
-
بطلمیوس هفتم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس هفتم . [ ب َ ل َ س ِ هََ ت ُ ](اِخ ) اورگت دوم . اورژت دوم = اوپاتر . برادر بطلمیوس فیلومتر (145-116 ق .م .). از 149 تا 117 ق .م . میزیسته . (ناظم الاطباء). پس از بطلمیوس ششم ، بطلمیوس هفتم اورگت دوم بتخت پادشاهی رسید (146-117 ق .م .). در موق...
-
بطلمیوس یازدهم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس یازدهم . [ ب َ ل َ س ِ دَ هَُ ] (اِخ ) اولت (بمعنی نی زن ) (79-51 ق .م .). از 80 تا 51 ق .م . سلطنت کرد. (از ناظم الاطباء). نام پادشاه یازدهم از بطالسه است . اولاد نامشروع بطلمیوس سوتر ثانی است . بسال 80 ق .م . مصریها وی را بتخت بطالسه نشاندن...
-
قانون بطلمیوس
واژهنامه آزاد
قانونی است که در المجسطی ضبط شده این قانون از هیئت دانهای اسکندریه است که حساب نجومی بابلی را راجع بهیئت از زمان نبو نصر پادشاه آسور مرتب کرده اند .
-
بطلمیوس قلوذی
واژهنامه آزاد
و ساکن و مرکز عالم است و فرضیات این منجم تا ظهور معلم معروف کوپرنیک مسلم بود مثل آنکه هنوز در نزد بیشتر منجمین ایران مسلم است و بعد بواسط این دانشمند فرضیات بطلمیوس باطل گردید 0
-
بطلمیوس غریب
واژهنامه آزاد
از فلاسف. طبیعین و از اوست:کتاب اخبار ارسطالیس و وفاته و مراتب کتبه قفطی گوید:این بطلمیوس مولف مجسطی نیست و از مردم روم و از طرفداران ارسطوست. و اوراست کتاب اخبار ارسطو طالیس و وفاته و مراتب کتبه 0
-
صد کلمه ٔ بطلمیوس
لغتنامه دهخدا
صد کلمه ٔ بطلمیوس . [ ص َ ک َ ل ِ م ِ ی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) الثمرة فی احکام النجوم . نام کتابی است از بطلمیوس در احکام نجوم و خواجه نصیر را بر آن شرح و ترجمه ای است .
-
جداول زیج بطلمیوس
لغتنامه دهخدا
جداول زیج بطلمیوس . [ ج َ وِ ل ِ ج ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) نام کتابی از بطلیموس که معروف به القانون المسیر(؟) است و شرح ثاون اسکندرانی بر آن را مسلمین میشناخته اند. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ، تألیف دکترصفا). و رجوع به الفهرست ابن الندیم و التفه...
-
جستوجو در متن
-
ابن رشد
لغتنامه دهخدا
ابن رشد. [ اِ ن ُ رُ ] (اِخ ) ابوالولید محمدبن احمدبن رشد، معروف بحفید. یکی از حکمای مشهور اسلام . مولد او قرطبه . از دیرباز اجداد او در این شهر از قضات عالیرتبه بوده اند. جد او محمد نیز کنیت ابوالولید داشته است و در دوره ٔ مرابطین مشهورترین قاضی عصر...
-
اسب
لغتنامه دهخدا
اسب . [ اَ ] (اِ) (از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ . فَرَس . نوند. برذون . نونده . باره . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بارگی . ریمن . (برهان ). بارگیر. شولک . (صحاح الفرس ). ابوالمضاء. (السامی فی الاسامی ). ...