کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطرف پایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
دیکشنری فارسی به عربی
عبارة
-
جستوجو در متن
-
down
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایین، کرک، بطرف پایین، سوی پایین، بزیر، غمگین، از کار افتاده، کرک صورت پایین، دلتنگ، زیر
-
downtrends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روند نزولی، سیرنزولی، سیر بطرف پایین
-
bated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممنوع، دلیل و برهان اوردن، کم کردن، نگهداشتن، تخفیف دادن، پایین اوردن، بال زدن بطرف پایین، خیساندن، خرد ساختن
-
downturns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رکود، کاهش، نزول، سیرنزولی، سیر بطرف پایین
-
downbeat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعیف، بدبینی، حرکت چوب رهبر ارکستر بطرف پایین، افسرده
-
downturn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رکود، رکود اقتصادی، کاهش، نزول، سیرنزولی، سیر بطرف پایین
-
downbeats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعف، بدبینی، حرکت چوب رهبر ارکستر بطرف پایین
-
downswing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط، نوسان بطرف پایین، رکود بازار، تنزل کارهای تجارتی و غیره
-
downswings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
downswings، نوسان بطرف پایین، رکود بازار، تنزل کارهای تجارتی و غیره
-
overhand
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی، بازی با دست بطرف بالا، روی هم، دست ببالا، یک طرفه، از پایین ببالا، ترکی دوزی
-
فروزیر
لغتنامه دهخدا
فروزیر. [ ف ُ ] (ق مرکب ) بطرف زیر. بسوی پایین . فروسو.- فروزیر شدن ؛ پایین رفتن . فرورفتن : همانگه جست رامین راست چون شیرز بام کوشک تا زآن شد فروزیر. فخرالدین اسعد.- فروزیر گذاشتن ؛ پایین آوردن . به پایین نهادن : ز تختش فروزیر نگذاشتی مدامش بر خوی...
-
جنک
لغتنامه دهخدا
جنک . [ ج ُ ] (معرب ، اِ) سازی است از ابزار و آلات طرب و معرب جبک (؟) فارسی است . ج ، جنوک . (اقرب الموارد). شاید معرب چنگ فارسی باشد. از آلات و ابزار طرب است . در کتاب تعریف آمده : آلتی است جدید و دارای نغماتی دلنوازکه در لطف و خوبی مشابه عود ولی شک...
-
تلمبه
لغتنامه دهخدا
تلمبه . [ ت ُ ل ُ ب َ / ب ِ] (اِ) پمپ . ناسوس . اسبابی است که بوسیله ٔ آن هوا یا گاز یا مایعی را از جایی بجایی منتقل سازند. تلمبه ها با فشار هوا کار می کنند. در زمینهای زراعتی تلمبه ها را برای بیرون کشیدن آب از چاهها بکار میبرند، در بعضی از شهرها نیز...
-
سندبلاست
واژهنامه آزاد
نام روستایی واقع در 55 کیلومتری اراک در منطقه شراء یا چراء که از دو بخش سناورد وعباس آباد تشکیل شده وتوسط جوی وآب که بطرف جاورسیان می رود این دو بخش از یکدیگر جدا می شوند در واقع عباس آباد بخش جدید است که کمتر از200 سال است که بوجود امده است ;دو خانو...