کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بطبع
لغتنامه دهخدا
بطبع. [ ب ِ طَ ] (ق مرکب ) موافق طبع. بمیل . طبعاً.
-
جستوجو در متن
-
reprinted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپ مجدد، دو بار چاپ کردن، مجددا بطبع رساندن
-
reprinting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپ مجدد، دو بار چاپ کردن، مجددا بطبع رساندن
-
چاپ شدن
لغتنامه دهخدا
چاپ شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) بطبع رسیدن . بچاپ رسیدن . طبع شدن .
-
reprint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپ مجدد، چاپ جدید، چاپ تازه، دو بار چاپ کردن، مجددا بطبع رساندن
-
reprints
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپ مجدد، چاپ جدید، چاپ تازه، دو بار چاپ کردن، مجددا بطبع رساندن
-
آب کبریتی
لغتنامه دهخدا
آب کبریتی . [ ب ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب معدنی که در آن بطبع گوگرد باشد.
-
آب نوشادری
لغتنامه دهخدا
آب نوشادری . [ ب ِ دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب معدنی که در آن بطبع نوشادر باشد.
-
آن دگر
لغتنامه دهخدا
آن دگر. [ دِ گ َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) دیگری . والاَّخر : هر دو یک گوهرند لیک بطبعاین بیفسرد وآن دگر بگداخت .رودکی .
-
چاپ خوردن
لغتنامه دهخدا
چاپ خوردن . [ خوَرْ / خُرْدَ ] (مص مرکب ) طبع شدن . بطبع رسیدن . بچاپ رسیدن .
-
چاپ کردن
لغتنامه دهخدا
چاپ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاپ زدن . طبع کردن . بطبع رسانیدن . باسمه کردن . و رجوع به باسمه کردن شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) الحداد. او راست : بغیةالادباءفی الاملاء که در مصر بطبع رسیده . (معجم المطبوعات ).
-
اسود
لغتنامه دهخدا
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) سلیم . او راست : شرطی ، که در اسکندریه بسال 1898 م . بطبع رسیده . (معجم المطبوعات ).
-
حافظ موسی احمد
لغتنامه دهخدا
حافظ موسی احمد. [ ف ِ سا اَ م َ ] (اِخ ) او راست : علم تدبیرالصحة، و آن در مصر بطبع رسیده و کتابی مدرسی است .