کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بطالة
معنی
بيکاري , عدم اشتغال
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بطالة
لغتنامه دهخدا
بطالة. [ ب َ ل َ ] (ع مص ) بطولة. بازماندن از عمل و کار.(ناظم الاطباء). بیکار شدن ، بطل الاجیر؛ معطل و بیکار شد مزدور. (منتهی الارب ). بیکار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیکاری . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (نصاب ). || هزل گفتن . بطل فی حدیثه بطالة. ...
-
بطالة
لغتنامه دهخدا
بطالة. [ ب ِ ل َ ] (حامص ) بطوله . شجاع و دلیر گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). دلیری . (آنندراج ). سخت دلیر و کارزاری شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری . بُطولَة (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به همین مصدر شود.
-
بطالة
دیکشنری عربی به فارسی
بيکاري , عدم اشتغال
-
واژههای همآوا
-
بطالت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیکارگی، بیکاری، تنبلی، تنپروری، کاهلی ≠ کارایی، فعالیت ۲. اهمال، لاقیدی ۳. بیهودهسرایی، بیهودهگویی، یاوهگویی ۴. هزل
-
بطالت
فرهنگ واژههای سره
تن آسایی، بیکاری، تن پرور
-
بطالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَطالة] betālat ۱. بیکار بودن؛ بیکاری.۲. ولگردی.۳. [قدیمی] دلیری؛ شجاعت.
-
بطالت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . بطالة ] 1 - (مص ل .) دلیر شدن . 2 - (اِمص .) شجاعت ، درگیری .
-
بطالت
فرهنگ فارسی معین
(بَ لَ) [ ع . بطالة ] 1 - (مص ل .) بیکاره بودن . 2 - (اِمص .) بیهوده گویی .
-
بطالت
لغتنامه دهخدا
بطالت . [ ب َ ل َ ] (ع اِ مص ) شجاعت و دلیری . (ناظم الاطباء). دلیری . (غیاث ) (فرهنگ نظام ). مردانگی : خان مزبور از راه بِطالت اظهار بَطالَت نمود. (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 400).
-
بطالت
لغتنامه دهخدا
بطالت . [ ب َ/ ب ِ ل َ ] (ع اِمص ) بیکاری و کاهلی و معطلی . (ناظم الاطباء). بیکار و معطل بودن . (غیاث ). بیکاری و هزل . (فرهنگ نظام ) : جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است جز سرّ عشق هرچه بگویی بطالت است . سعدی (غزلیات ).بهرزه بی می و معشوق عمر میگذردب...
-
جستوجو در متن
-
عدم اشتغال
دیکشنری فارسی به عربی
بطالة
-
بیکاری
دیکشنری فارسی به عربی
بطالة , عتلة
-
بطولة
لغتنامه دهخدا
بطولة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِمص ) دلیری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بَطالَة. (منتهی الارب ). رجوع به بطالة شود.