کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطاق خانه بودن چشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بطاق خانه بودن چشم
لغتنامه دهخدا
بطاق خانه بودن چشم . [ ب ِ ق ِ ن َ / ن ِدَ ن ِ چ َ / چ ِ ] (مص مرکب ) عبارت از آن حالت که آدمی مشرف بر مرگ شود و چشم بر طاق دیوار خانه دوزد یا روی بسوی آسمان چشم باز کند. (آنندراج ) : بطاق خانه از آن چشم باشدم دم نزع که طاق خانه ٔ من چشم بر سرای تو ب...
-
واژههای مشابه
-
بطاق بلند گذاشتن
لغتنامه دهخدا
بطاق بلند گذاشتن . [ ب ِ ق ِ ب ُ ل َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) فراموش کردن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 266) : گذاشت کار شکست بنای عهد تراقضا بطاق بلندی ز شیشه ٔ دل ما.تنها (از آنندراج ).
-
بطاق چرخ رساندن
لغتنامه دهخدا
بطاق چرخ رساندن . [ ب ِ ق ِ چ َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مبالغه در رفعت و بلندی است . (آنندراج ) : بطبع قافیه سنجان که در معارج نظم بطاق چرخ رسانیده اند اهلی را.علی خراسانی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خانه بر باد بودن
لغتنامه دهخدا
خانه بر باد بودن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) خانه بر روی آب بودن . خانه از پای بست ویران بودن . اصل و منشاء امری سست بودن .
-
خانه بر بادی
لغتنامه دهخدا
خانه بر بادی . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت خانه بر باد بودن . رجوع به «خانه بر باد بودن » شود.
-
چشم براه بودن
دیکشنری فارسی به عربی
انتظار
-
landladyhood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانه دار بودن
-
چشم زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشمزخمزدن، چشم کردن ۲. ترسیدن، واهمه کردن، هراس داشتن ۳. دودل بودن، مردد بودن، تردیدداشتن، یکدلدودل کردن
-
انتظار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entezār ۱. چشم به راه بودن؛ چیزی را چشم داشتن؛ منتظر چیزی بودن.۲. چشمداشت.
-
حول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] haval نزدیک بودن سیاهی چشم به سمت بینی؛ لوچ بودن چشم؛ لوچی؛ کجبینی.
-
چشم نهادن
واژگان مترادف و متضاد
منتظرماندن، انتظار کشیدن، چشم به راه بودن
-
ارتصاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) چشم داشتن ، چشم به راه بودن .
-
طل عليه
دیکشنری عربی به فارسی
مسلط يا مشرف بودن بر , چشم پوشي کردن , چشم انداز