کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطئی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بطئی
واژهنامه آزاد
کند، آرام
-
جستوجو در متن
-
تفتر
لغتنامه دهخدا
تفتر. [ ت َ ف َت ْ ت ُ ] (ع مص ) مست شدن از شراب . || با قدم بطئی رفتن . || ضعیف سست شدن . (ناظم الاطباء). || آرمیدن پس از جوشش و سست شدن بعد از درشتی . (از اقرب الموارد). || رنج و تعب از تب داشتن . (ناظم الاطباء).
-
کلپ
لغتنامه دهخدا
کلپ . [ ک َ / ک َ پ َ ] (سانسکریت ، اِ) اصطلاحی نجومی است . بیرونی آرد: این روزهای است تمام که اندرو هر یکی از کواکب و اوجها و جوزهرهای ایشان را دورها تمام گردد بی کسر. و غرض اندرین ، آسانی یادداشتن است و بیرون آوردن جایگاهها و رفتنشان . و هر گروهی ا...
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (اِ) میوه ای است از طایفه ٔ کدو آبدار و بی مزه ولی گوارا که تخازن نیز گویند و بر دو قسم است خیار بالنگ که خیارتره و خیارسبز نیز گویند و معطر و سبز واستوانه ای شکل و گواراست و خیارشنگ که کم عطرتر و درازتر و با انحناء و چندان گوارا نیست و هر دو ا...