کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بصوة
لغتنامه دهخدا
بصوة. [ ب َ وَ ] (ع اِ) اخگر. خدره . خدرک : مافی الرماد بصوة؛ یعنی نیست در خاکستر اخگر و نه خدرک آتش . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
بصوة
لغتنامه دهخدا
بصوة. [ب َ وَ ] (اِخ ) موضعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
بسوت
لغتنامه دهخدا
بسوت . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باهو کلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار بادویست تن سکنه . آب آن از باران و محصول آنجا جو، لبنیات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).