کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصل حنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بصل کوه
لغتنامه دهخدا
بصل کوه . [ ب َ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار. سکنه ٔ آن 150 تن . آب از رودخانه چالکرود. محصول آنجا برنج و مرکبات . شغل اهالی آن زراعت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
بصل نخاع
لغتنامه دهخدا
بصل نخاع . [ ب َ ص َ ل ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجرایی است که مشابهت تامی بمجرای ماهیان دارد ولی از آن وقت ببعد ماده ٔ سریشمی که این مجری را پر کرده مبدل بجوهر سنجابی میشود. خود یکمرتبه مشاهده نموده ام که پس از تولدهم هنوز این مجری باقی بوده ...
-
جستوجو در متن
-
اسقیل
لغتنامه دهخدا
اسقیل . [ اِ ] (معرب ، اِ) هو بصل الفار سمی بذلک لانه یقتل الفار و هو حِرّیف قوی ... و منه جنس سمی قتال و ظن ّبعضهم انه البلبوس لأدنی علاقة وجدها فیه و قد اخطاء. (مقاله ٔ 2 از کتاب 2 قانون ابوعلی سینا ص 156 س 8). بصل الفار است ، بپارسی پیاز موش گوین...