کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی بصری
لغتنامه دهخدا
علی بصری . [ ع َی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی الفرج بن حسن بصری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به صدرالدین . وی ادیب بود. او راست :الحاسةالبصریة، که آن را در سال 647 هَ . ق . برای صلاح الدین بن الملک العزیزبن الملک الظاهر تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل ...
-
علی بصری
لغتنامه دهخدا
علی بصری . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبداﷲبن موسی بن بلال بن عامربن ابی موسی عبداﷲبن قیس اشعری یمانی بصری ، مکنّی به ابوالحسن . پیشوای اشعریان . رجوع به ابوالحسن اشعری و علی اشعری شود.
-
علی بصری
لغتنامه دهخدا
علی بصری . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن حمزه ٔ بصری ، مکنّی به ابونعیم . ادیب و لغوی ناقد. متوفی در سال 375 هَ . ق . در صقلیة (سیسیل ). او راست : 1 - لاَّباء و الامهات . 2 - التنبیهات علی اغالیط الرواة. 3 - الغریب المصنف . و نیز ردهایی بر جماعتی از اهل...
-
عیسی بصری
لغتنامه دهخدا
عیسی بصری . [ سا ب َ ری ی ] (اِخ )نام طبیبی است که ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده است ، از جمله در کلمه ٔ شقایق النعمان . و ظاهراً همان عیسی بن علی است . رجوع به عیسی (ابن علی ) شود.
-
نظام بصری
لغتنامه دهخدا
نظام بصری . [ ن َ ظْ ظا ب َ ] (اِخ ) ابراهیم بن سیار. رجوع به نظام ، ابراهیم بن سیاربن هانی شود.
-
سمعی بصری
فرهنگ واژههای سره
دیداری شنیدار
-
ابوالحسن بصری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن بصری . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالادیان ... شود.
-
ابوالحوز بصری
لغتنامه دهخدا
ابوالحوز بصری . [ اَ بُل ْ ؟ زِ ب َ ] (اِخ ) اوس بن عبداﷲ ربعی . رجوع به اوس ... شود.
-
ابوالحسین بصری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین بصری . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ن ِ ب َ ](اِخ ) محمدبن علی بصری . از بزرگان علمای کلام و معاریف معتزله . او در بغداد اقامت داشت و بدانجا درگذشت .او راست کتابی در اصول به نام المعتمد که مأخذ محصول فخر رازی است و امام از این کتاب اقتباس کرده است ....
-
جمال بصری
لغتنامه دهخدا
جمال بصری . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) (شیخ ...) حاکم فارس در زمان سلطان محمود غازان است و داستان عجیبی را بوی نسبت میدهند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 633 شود.
-
دهمج بصری
لغتنامه دهخدا
دهمج بصری . [ دَ م َ ج ِ ب َ ](اِخ ) از اوست : کتاب نوادر. (الفهرست ابن الندیم ).
-
دیر بصری
لغتنامه دهخدا
دیر بصری . [ دَ رِ ب ُ را ] (اِخ ) بصری شهرکی است به حوران و آن قصبه ای از توابع دمشق است و در آن بحیرای راهب که بحضرت رسول بشارت پیغمبری را داد می زیست . (از معجم البلدان ج 2).
-
رکن بصری
لغتنامه دهخدا
رکن بصری . [ رُ ن ِ ب َ ] (اِخ ) رکن کعبه که بسوی بصره است و حجر در آن رکن است . (از معجم البلدان ).
-
سنگ بصری
لغتنامه دهخدا
سنگ بصری . [ س َ گ ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به فارسی توتیای انابینی است . (فهرست مخزن الادویه ). توتیا. سفالک . (الفاظ الادویه ).
-
عمار بصری
لغتنامه دهخدا
عمار بصری . [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] (اِخ ) ابن زربی بصری ، مکنی به ابومعتمر. محدث بود و از معتمربن سلیمان روایت میکرد. رجوع به ابومعتمر (عماربن ...) شود.