کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشگر
لغتنامه دهخدا
بشگر. [ ب َ گ َ ] (اِخ ) بشار. بشار مرغزی . رجوع به بشار، و بشار مرغزی شود.
-
بشگر
لغتنامه دهخدا
بشگر. [ ب ِ گ َ ] (اِ) بشگرد. رجوع به بشگرد شود.
-
بشگر
لغتنامه دهخدا
بشگر. [ ب ِ گ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان مؤمن آباد بخش در میان شهرستان بیرجند. 272 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، شلغم . شغل اهالی آن مالداری . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
واژههای مشابه
-
بشگر مرغزی
لغتنامه دهخدا
بشگر مرغزی . [ ب َ گ َ رِ م َ غ َ ] (اِخ ) رجوع به بشار مرغزی و سبک شناسی ج 1 ص 193 و 377 شود.
-
جستوجو در متن
-
بشکرد
لغتنامه دهخدا
بشکرد. [ ب ِ ک َ ] (اِ) شگردن . شکار. (برهان ). صید و شکار. (ناظم الاطباء: بشگر) (مؤید الفضلاء). رجوع به بشگر و بشگرد شود. || شکارگاه . (برهان ) (مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء: بشگر). || شکاری . (از برهان ). صیاد و شکارچی . (ناظم الاطباء: اشگر).
-
شکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بشگرد، بشگر، صید، نخجیر ۲. بزکوهی ۳. شکارگاه ۴. غارت، یغما ۵. مفت
-
بشگرد
فرهنگ فارسی معین
(بِ گَ) (اِ.) = بشگر: 1 - شکار. 2 - شکارگاه . 3 - شکاری ، صیاد.
-
بشگفیدن
لغتنامه دهخدا
بشگفیدن . [ ب ِ گ ُ دَ ] (مص ) بشکفیدن . شکفته . شگفته شدن . باز شدن غنچه . شکوفان شدن غنچه : چو کاوس گفتار خسرو شنیدرخانش بکردار گل بشکفید. فردوسی .برزد شعاع زهره و بوی گلاب ازووز بوی او گل طرب و لهو بشکفید. بشگر مرغزی (از سبک شناسی ج 1 ص 378).و رجو...
-
بشار مرغزی
لغتنامه دهخدا
بشار مرغزی . [ ب َش ْ شا رِ م َ غ َ ] (اِخ ) بشگر مرغزی . دکتر صفا در تاریخ ادبیات خود (ج 1) آرد: از احوال او اطلاعی در دست نیست نامش را هدایت درشمار شعرای قدیم آورده و گفته است که بپارسی و عربی شعر میسروده است و «در قید اسارت به بصره افتاد و اشعار ع...