کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشکول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بشکول
/be(a)škul/
معنی
۱. چابک؛ چالاک.
۲. کاری؛ زحمتکش.
۳. حریص: ◻︎ هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری: ۳۷۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشکول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پژکول› [قدیمی] be(a)škul ۱. چابک؛ چالاک.۲. کاری؛ زحمتکش.۳. حریص: ◻︎ هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری: ۳۷۰).
-
بشکول
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) (ص .) 1 - جَلد و هوشیار. 2 - نیرومند. 3 - حریص در کارها.
-
بشکول
لغتنامه دهخدا
بشکول . [ ب َ / ب ِ ] (ص ) بژکول . بشکولی . مرد جلد و چست و چابک . (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). مرد جلد و چست . (فرهنگ نظام ). مرد جلد. (شرفنامه ٔ منیری ). جلد. (مهذب الاسماء) (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (صحاح الفرس ). جلید. ...
-
جستوجو در متن
-
بژکول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bažkul = بشکول
-
پشکول
لغتنامه دهخدا
پشکول . [ پ َ ] (اِ) رجوع به بشکول شود.
-
وشکول
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (ص .) مرد جلد و چابک و مجرب در کارها. بشکول و بژکول نیز گویند.
-
بژکول
فرهنگ فارسی معین
( بَ کُ) (ص .) = بشکول : 1 - مرد قوی هیکل و جلد. 2 - رنجکش . 3 - حریص در کارها.
-
بشکولی
لغتنامه دهخدا
بشکولی . [ ب َ ] (اِ) پشکولی . در مؤید الفضلاء و برخی از لغت نامه ها بصورت لغت مستقلی آمده در حالی که یای آن بنا بر شاهدی که نقل کرده اند یای وحدت است و لغت مستقلی نمیتواند باشد. رجوع به بشکول و پشکول شود.
-
فرغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فرغل› [قدیمی] farqul ۱. درنگ؛ تٲخیر در کار: ◻︎ که فرغول پدید آید آن روز / که بر تخته تو را تیره شود فام (رودکی۱: ۳۲).۲. اهمال؛ غفلت: ◻︎ به هر کار بیدار و بشکول باش / به شب دشمن خواب فرغول باش (اسدی: ۳۴۴).
-
وشکول
لغتنامه دهخدا
وشکول . [ وِ / وَ / وُ ] (ص ) مرد جلد و چابک و هوشیار و قوی و حریص در کارها. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بشکول . پژکول . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به وشکلیدن و وشکریدن شود. || (اِ) جلدی و چابکی در کارها. (برهان ) (آنندراج...
-
فرغول
لغتنامه دهخدا
فرغول . [ ف َ ] (اِ) غفلت و غافل شدن و تأخیر و درنگ در کارها.(برهان ). تأخیر. مطل . (یادداشت به خط مؤلف ). تأخیر بود بر مدافعت و مطل و کسلان . (اسدی ) : که فرغول پدید آید آن روزکه بر تخته تو را تیره شود نام . رودکی (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی )....
-
بژکول
لغتنامه دهخدا
بژکول . [ ب َ ] (ص ، اِ) شخصی را گویند که قوی هیکل و جلد و رنج کش باشد. (برهان ) (آنندراج ). مرد قوی هیکل و زحمت کش . (فرهنگ شعوری ). || آنکه حریص در کارها بود. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عمله و حریص . (فرهنگ شعوری ). و ظاهراً به معنی اول صو...
-
جلد
لغتنامه دهخدا
جلد. [ ج َ ] (ع ص ) چابک از هر چیزی . ج ، اَجلاد، جِلاد، جُلُد. (منتهی الارب ). تیز و شتاب . کذا فی الرشیدی . (آنندراج ). شتاب و زود و تیز و چست و چالاک و چابک . (ناظم الاطباء). جَلید. بشکول . (مهذب الاسماء). || (مص ) زدن . ضرب . هرو. عصو. || گزیدن (...
-
بادرم
لغتنامه دهخدا
بادرم . [ رُ / رَ ] (ص ) بیهوده بودن چون کار بیهوده . (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ، فرهنگ اسدی چ اقبال ص 342). بیهوده و تباه . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 176). بیهوده و هرزه و هذیان باشد. (اوبهی نسخه ٔ خطی ک...