کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشنین
لغتنامه دهخدا
بشنین . [ ب َ / ب ُ ] (اِ) گلی است در مصر و آن مانند نیلوفر پیوسته در میان آب میباشد. گویند هر صباح سر از آب برمی آورد و شام به ته آب فرومیرود و همین ساقی دارد و بس یعنی برگ ندارد و به بزرگی غوره ٔ خشخاش میشود و تخم آن سفید است . در عطریات بکار برند ...
-
جستوجو در متن
-
عریس السیل
لغتنامه دهخدا
عریس السیل . [ ] (ع اِ مرکب ) به لغت مصر بشنین است . (مخزن الادویة).
-
پیازون
لغتنامه دهخدا
پیازون . (اِ) به لغت مصری اسم بشنین است . پیارون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
جلجلان مصری
لغتنامه دهخدا
جلجلان مصری . [ ج ُ ج ُ ن ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیش را گویند و آن بدترین زهرهاست . گویند با ماه پروین یک جا روید. (برهان ) (آنندراج ). بشنین جلجلان مصری ؛ بیش است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ص 73).