کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشمی
لغتنامه دهخدا
بشمی . [ ب َ ش َ ما ] (اِخ ) وادیی است در تهامه که رود بشائم در آن میریزد. ابن اعرابی گوید بسمی به سین هم روایت شده و آن وادیی است که درعسفان یا امج می ریزد و آن را نظایری پنجگانه است که در کلمه ٔ «قلهی » ذکر شده است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
surface hoar
بَشم سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. یخبلورهای سرخسشکل که مستقیماً بر روی سطح برف مینشینند 2. بَشمی که عمدتاً بهصورت دوبعدی بر روی پنجره یا دیگر سطوح صاف رشد میکند
-
depth hoar, sugar snow
ژرفابَشم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. یخبلورهای سستی که براثر تصعید در سطح زیرین و سپس نهشت در سطح بالاتر برفِ خشک تشکیل میشود 2. بَشمی از یخبلورهای چندوجهی که یک مجموعۀ سهبعدی میسازند
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِ) بشک . بژم . شبنم ریزه را گویند که سحرگاهان بر سبزه زار نشیند و سفید نماید و آنرابعربی صقیع خوانند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (از جهانگیری ) (آنندراج ). سرمایی بود که بامداد بر کشته نشیند سپید چون آبی ت...