کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب َ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بشیت که ضیعه ای است در فلسطین (از سمعانی ). و رجوع به اللباب ص 126 شود.
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب ُ ] (اِخ ) احمدبن صاحب بشتی منسوب به بشت بادغیس . وی از ابوعبداﷲ محالی حدیث کرد و ابوسعد مالینی از او روایت دارد. برادر وی محمدبن صاحب بشتی بادغیسی نیز از محدثان بود. (از معجم البلدان ).
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب ُ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم ... بشتی . (منسوب به بشت نیشابور) از قتیبةبن سعید و گروهی دیگر از محدثان روایت کرد و ابوجعفرمحمدبن هانی و گروهی از خراسانیان از وی روایت دارند. (از معجم البلدان ). و رجوع به اللباب ص 126 شود.
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب ُ ] (اِخ ) حسان بن مخلد بشتی منسوب به بشت نیشابور. وی از عبداﷲبن یزید مقری و دیگران حدیث شنید و جعفربن محمدبن سوار و ابراهیم بن محمدبن مروزی از وی روایت کردند. بشتی بسال 259 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب ُ ] (اِخ ) سعیدبن شاذان بن محمد نیشابوری . یا سعیدبن ابی سعید بشتی . وی از محمدبن رافع و دیگران روایت کرد و ابوالقاسم یعقوب از او روایت دارد. (از معجم البلدان ).
-
بشتی
لغتنامه دهخدا
بشتی . [ ب ُ ش ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به بشت که ناحیه ٔ کثیرالخیری است در نیشابور. (از سمعانی ). و رجوع به اللباب ص 126 شود. || منسوب به بشت بادغیس هرات . (از معجم البلدان ) (از اللباب ص 126).
-
جستوجو در متن
-
ambrosia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهد، ماهدي بشتی
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خارزنجی بشتی . رجوع به احمدبن محمد بشتی خارزنجی و رجوع بروضات ص 61 شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد لغوی خارزنجی ، از مردم بشت شهری بخراسان . رجوع به احمدبن محمد بشتی و خارزنجی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد خارزنجی بشتی .یکی از ائمه ٔ لغت ، از مردم بشت شهری بخراسان . او راست : شرح ابیات ادب الکاتب ابن قتیبه و تکمله ای بر کتاب العین خلیل [ تکملةالعین ] . وفات او به سال 348 هَ.ق . بود. و رجوع به احمدبن محمد البشتی ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمد البشتی الخارزنجی . سمعانی گوید: خارزنج قریه ای است بنواحی نیشابور بناحیه ٔ بشت و مرد مشهور این قریه ابوحامد احمدبن محمد خارزنجی است و او بی مدافعی در عصر خود امام اهل ادب خراسان بود. و آنگاه که وی پس از سال 330 هَ .ق ....
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منیربن احمدبن مفلح ابوالحسین الاطرابلسی الشاعر الرفاء، ملقب بمهذب الملک یا مهذب الدین عین الزمان . مولد او به سال 473 هَ .ق . و وفات وی در حلب بجمادی الاَّخره ٔ سنه ٔ 548 بوده است . در تاریخ ابن عساکر آمده است که : آنگاه ک...