کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشان
لغتنامه دهخدا
بشان . [ ] (اِ) گرگ . || کرگدن : و فی بلاده ، (بلاد دهرم ) البشان المعلم و هو الکرگدن . (اخبارالصین والهند ص 14 س 15).
-
بشان
لغتنامه دهخدا
بشان . [ ب ُ ] (اِخ ) از قرای مرو است در سمت بالای شهر. (از سمعانی ). از قرای مرو است . (مرآت البلدان ج 1 ص 212) (معجم البلدان ). شهری در خراسان قدیم در سمت خاوری هرات در دره ٔ هریرود بفاصله ٔ یک روز راه تا هرات . (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرق...
-
واژههای مشابه
-
اِحْتَجَّ بِشَأْنِ
دیکشنری عربی به فارسی
اعتراض کرد به (نسبت به) , معترض شد به , مراتب اعتراض خود را نسبت به … اعلام کرد
-
جستوجو در متن
-
اعتراض کرد به (نسبت به)
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ بِشَأْنِ
-
مراتب اعتراض خود را نسبت به … اعلام کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ بِشَأْنِ
-
معترض شد به
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ بِشَأْنِ ، اِحْتَجَّ ضِدَّ
-
بشانی
لغتنامه دهخدا
بشانی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) نسبت به بشان است که قریه ای از قرای مرو بوده . (ازسمعانی ) (از اللباب ج 1 ص 125). رجوع به بشان شود.
-
بجان
لغتنامه دهخدا
بجان . [ ب َج ْ جا ] (اِخ ) محلی بین فارس و اصفهان و تلفظ جیم در زبان فارسیان بین جیم وشین بوده است . (از معجم البلدان ). موضعی است میان فارس و اصفهان و عجم بشان میگویند. (مرآت البلدان ).
-
بشانی
لغتنامه دهخدا
بشانی . [ ب ُ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم بن جریر بشانی از مردم بشان مروبود. پیری نیکوکار بود و پیش از 280 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب ج 1 صص 125 - 126) (از معجم البلدان ).
-
باشان
لغتنامه دهخدا
باشان . (اِخ ) ضبط دیگری از فاشان ، و فاشان از قرای مرو است . (معجم البلدان ذیل کلمه ٔ باشان ). درتاج العروس کلمه بشان (بروزن غراب ) آمده و گوید قریه ای است به مرو. (تاج العروس ذیل کلمه ٔ بشن ). در یک فرسخی شهر هرمزفره [ از محال مرو ] شهر باشان واقع ...
-
چشم فروبستن
لغتنامه دهخدا
چشم فروبستن . [ چ َ / چ ِ ف ُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) چشم برهم نهادن . چشم بستن . چشم فرودوختن .- چشم از چیزی فروبستن ؛ اعتراض کردن از اعتنا نمودن بشأن آن چیز. (آنندراج ).- || صرف نظر کردن از آن چیز : دلارامی که داری دل در او بنددگر چشم از همه عالم فر...
-
ناوه کش
لغتنامه دهخدا
ناوه کش . [ وَ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش چکنی شهرستان خرم آباد است . این دهستان در مشرق بخش واقع است ، از مغرب به دهستان دوره ، از مشرق به دهستان ریمله ،از شمال به سفیدکوه و از جنوب به رودخانه ٔ خرم آباد محدود است و در منطقه ٔ کوهستانی مع...
-
کرگ
لغتنامه دهخدا
کرگ . [ ک َ ] (اِ) مخفف کرگدن و آن جانوری است که به هندی گیندا گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کرگدن . کرگندن . حریش . هرمیس . بشان . ریما. ارج . انبیلا. (یادداشت مؤلف ) : و اندر دشتها و بیابانهای وی [ هندوستان ] جانوران گوناگونند، چون پیل و کرگ و...