کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشاط
لغتنامه دهخدا
بشاط. [ ] (اِ) چراگاه عظیم باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ملحقات ص 228).
-
واژههای همآوا
-
بشعة
لغتنامه دهخدا
بشعة. [ ب َ ش ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث بَشِع. رجوع به بشع شود. || خشبةبشعة؛ چوب بسیار گره . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گویند: نحت متن العود حتی ذهب بشعه ؛ تراشید پشت چوب را تا گره های آن از میان رفت . (از اقرب الموارد).