کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسکله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بسکله
/baskele/
معنی
چوبی که پشت در خانه بیندازند که در بسته شود؛ کلون پشت در.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسکله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بشکل، بشکله، بشکنه› [قدیمی] baskele چوبی که پشت در خانه بیندازند که در بسته شود؛ کلون پشت در.
-
بسکله
فرهنگ فارسی معین
(بَ کِ لِ یا لَ) ( اِ.) چوبی که پشت در خانه ها اندازند تا در بسته شود، چوب پسِ درِ خانه و سرا. بشکل و بشکله و بشکنه نیز گویند.
-
بسکله
لغتنامه دهخدا
بسکله . [ب َ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) بشکل . بشکله . بشکنه . چوب پس در خانه و سرا باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 195 شود.
-
جستوجو در متن
-
بشکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بشکله› [قدیمی] baškal = بسکله
-
بشکنه
لغتنامه دهخدا
بشکنه . [ ب َ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) رجوع به بسکله شود.
-
بشکله
لغتنامه دهخدا
بشکله . [ ب ِ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) بشکل . بسکله . بشکنه ، بمعنی بشکل است که کلید کلیدان باشد. (برهان ) (از فرهنگ نظام ). کجک و کلید کلیدان . (مؤید الفضلاء). کژک کلیدان . (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 209 و بشکل و بشکلیدن شود.
-
بشکل
لغتنامه دهخدا
بشکل . [ ب ِ ک َ ] (اِ) بشکله . بسکله . پشکله . بشکنه . کجک کلید را گویند، یعنی چوب کجکی که کلیدان را بدان گشایند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کژک کلیدان باشد یعنی آن چوبکها که در سوراخهای کلیدان رفته و به آن دربسته شود. ...