کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسوی
لغتنامه دهخدا
بسوی . [ ب َ وا ] (اِخ ) شهرکی است در اوایل آذربایجان میان اشنو و مراغه . یاقوت گوید آنجا را دیده ام و بیشتر مردم آن راهزنند. (از معجم البلدان ). شهر کوچکی است هوای معتدل دارد و آبش از کوه سهند است و باغستان فراوان دارد. انگورش بی قیاس بود. غله و پنب...
-
بسوی
لغتنامه دهخدا
بسوی . [ ب ِ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بسمت و بطرف و بمقابل . (ناظم الاطباء) : و مَکاریان آن بارها رابسوی خانه ٔ خود بردن اولی تر دیدند. (کلیله و دمنه ).طلب دنیا بر وجه احسن کنید که هرکه از شما ساخته ٔ آن باشد که او را بسوی آن آفریده اند. (ترجمه ٔ مک...
-
بسوی
دیکشنری فارسی به عربی
آلي , ضد , في , نحو
-
واژههای مشابه
-
بسوی جنوب
دیکشنری فارسی به عربی
جنوب
-
بسوی شرق
دیکشنری فارسی به عربی
باتجاه الشرق
-
بسوی دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
انتهي
-
بسوی جلو
دیکشنری فارسی به عربی
فصاعدا
-
بسوی خاور رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
شرق
-
توجه بسوی خاور
دیکشنری فارسی به عربی
وجه
-
بسوی درون کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
انطوائي
-
جستوجو در متن
-
landward
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرزمین، بسوی زمین، بسوی خشکی
-
besew
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسوی
-
togate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسوی دروازه