کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسمه کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسمه کاری
لغتنامه دهخدا
بسمه کاری . [ ب َ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل بسمه کار. رجوع به بسمه کار و بسمه و باسمه شود.
-
واژههای مشابه
-
بسمه تعالی
فرهنگ واژههای سره
به نام خدا
-
بسمه چی
لغتنامه دهخدا
بسمه چی . [ ب َ م ِ / م َ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث ) (آنندراج ). بسمه گر : دلم ماند از بسمه چی درشگفت ازو دیده ام نقش حیرت گرفت . وحید...
-
بسمه کار
لغتنامه دهخدا
بسمه کار.[ ب َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کسی که شغل وی کار با بسمه (باسمه ) باشد. بسمه گر. رجوع به بسمه و باسمه شود.
-
بسمه گر
لغتنامه دهخدا
بسمه گر. [ ب َ م َ / م ِ گ َ ] (ص مرکب ) این کلمه مرکب است از بسمه (باسمه ) ترکی و گر فارسی . آنکه بر جامه ها نقوش قالبی چوبین و جز آن زند. بسمه چی . رجوع به بسمه چی شود. || چاپچی . طابع.