کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسلاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بسلاندن
/besalāndan/
معنی
= گسلاندن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسلاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [مخففِ بگسلاندن و بگسلانیدن] ‹بسلانیدن› [قدیمی] besalāndan = گسلاندن
-
بسلاندن
لغتنامه دهخدا
بسلاندن . [ ب ِ دَ ] (مص ) مخفف بگسلاندن باشد. رجوع به سروری و جهانگیری شود. و برین قیاس است بسلانیدن . (از رشیدی ). گسلاندن و پاره کردن . (فرهنگ نظام ) : هر کس فریباند مرا کز عشق بسلاند مراآنکس که فهماند مرا گوید که پیش من بیا. مولوی (از رشیدی ، سرو...
-
جستوجو در متن
-
بسلانیدن
لغتنامه دهخدا
بسلانیدن . [ ب ِ س ِ دَ ] (مص ) بسلاندن . مخفف بگسلانیدن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ) (مؤید الفضلاء). کشیدن و شکستن . (ناظم الاطباء). پاره کردن . گسستن . رجوع به بسلاندن و گسلانیدن و گسیختن و شعوری ج 1 ورق 207 و رشیدی شود.