کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسطام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بسطام خان کارخانه
لغتنامه دهخدا
بسطام خان کارخانه . [ ب َ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از سرداران زکیخان زند که مأمور خاموش کردن شورش رشیدبیک و جهانگیرخان پسران فتحعلی خان افشار در اصفهان شد. رجوع به حاشیه ٔ مجمل التواریخ گلستانه چ 1 ص 305 و 308 شود.
-
واژههای همآوا
-
بستام
فرهنگ نامها
(تلفظ: bestām) (پهلوی) این نام به معنی لفظی ' گشوده و منتشر شده ' معنا شده است ؛ صورت دیگری از بسطام و گستهم ؛ (در اعلام) نام خال (دایی) خسرو پرویز ، از امرای عهد ساسانی که مدت چهارسال در ماد حکومت کرد .
-
بستام
لغتنامه دهخدا
بستام . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 28 هزارگزی خاور مهاباد و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب واقع است منطقه ای است کوهستانی ، معتدل با 82 تن سکنه .آبش از چشمه و محصولش ، غلات ، توتون ، حبوب و شغل مرد...
-
بستام
لغتنامه دهخدا
بستام . [ ب ُ ] (اِ) نام درخت افرا در طوالش . رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 206 شود.
-
بستام
لغتنامه دهخدا
بستام .[ ب ِ ] (اِ) جوهری باشد سرخ رنگ و به عربی مرجان خوانند. (برهان ). مرجان . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 206). بسد. (جهانگیری ). صاحب انجمن آرا آرد: در برهان گوید جوهریست سرخ رنگ که به عربی مرجان گویند و این لغت را از جهانگیری نقل کرده و صاحب ج...
-
بستام
واژهنامه آزاد
غریب؛آواره ازوطن
-
جستوجو در متن
-
شیبانی
لغتنامه دهخدا
شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) بسطام بن مصقله ... رجوع به بسطام بن مصقله شود.
-
شیبانی
لغتنامه دهخدا
شیبانی . [ ش َ ](اِخ ) بسطام بن قیس ... رجوع به بسطام بن قیس شود.
-
قادرآباد
لغتنامه دهخدا
قادرآباد. [ دِ ] (اِخ ) مزرعه ای است ازدهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود و جزء قصبه ٔ بسطام است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
خرمابه رود
لغتنامه دهخدا
خرمابه رود. [ خ َ ب َ ] (اِخ ) نام نقطه ای بوده بین بسطام و گرگان : رایات همایون بجانب دامغان و بسطام حرکت فرمودند و در بسطام امیر قتلغشاه و امراء برسیدند و اولچایها که گرفته بودند تکشمیشی کردند و به انواع سیورغامیشی مخصوص گشتند و از آنجا براه خرمابه...
-
رزجاهی
لغتنامه دهخدا
رزجاهی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رزجاه که از دیه های بسطام باشد. (از انساب سمعانی ).
-
بسطامی
لغتنامه دهخدا
بسطامی . [ ب َ ] (اِخ ) عمرپسر محمد محدث و از شهر بسطام بود. (منتهی الارب ).
-
بسطامی
لغتنامه دهخدا
بسطامی . [ ب َ ] (اِخ ) محمدپسر محمد محدث و از شهر بسطام بود. (منتهی الارب ).
-
غشاوة
لغتنامه دهخدا
غشاوة. [ غ ُ وَ ] (اِخ ) یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکربن وائل حمله کرد. (از معجم البلدان ).