کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسرعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بسرات
لغتنامه دهخدا
بسرات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بُسرَة. (ناظم الاطباء). رجوع به بسرة شود.
-
بسراط
لغتنامه دهخدا
بسراط. [ ب ِ ] (اِخ ) شهر تماسیح در مصرنزدیک دمیاط از کوره مهلیة. (از معجم البلدان ). شهری نهنگ ناک نزدیک دمیاط. (ناظم الاطباء). و بدانجا نهنگ بسیار باشد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
جستوجو در متن
-
mushrooming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ، بسرعت رویاندن، بسرعت ایجاد کردن
-
mushroomed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ خورده، بسرعت رویاندن، بسرعت ایجاد کردن
-
mushrooms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ، سماروغ، بسرعت رویاندن، بسرعت ایجاد کردن
-
mushroom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ، سماروغ، بسرعت رویاندن، بسرعت ایجاد کردن
-
فطر
دیکشنری عربی به فارسی
گياه قارچي , قارچ , سماروغ , بسرعت روياندن , بسرعت ايجاد کردن , قارچ سمي
-
dashed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطعه قطعه، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
-
jinked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
jinked، طفره رفتن، بسرعت حرکت کردن، بسرعت چرخ زدن
-
scurried
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد کشید، بسرعت حرکت دادن
-
skirls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنجیر، بسرعت باد فرار کردن
-
scurries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسباب بازی ها، بسرعت حرکت دادن
-
vamoosing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vamoising، بسرعت عازم شدن، کوچ کردن
-
quickies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سریع، چیزی که بسرعت انجام شود