کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسراط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسراط
لغتنامه دهخدا
بسراط. [ ب ِ ] (اِخ ) شهر تماسیح در مصرنزدیک دمیاط از کوره مهلیة. (از معجم البلدان ). شهری نهنگ ناک نزدیک دمیاط. (ناظم الاطباء). و بدانجا نهنگ بسیار باشد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
واژههای همآوا
-
بسرات
لغتنامه دهخدا
بسرات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بُسرَة. (ناظم الاطباء). رجوع به بسرة شود.
-
بسرعت
لغتنامه دهخدا
بسرعت . [ ب ِ س ُ ع َ ] (ق مرکب ) بشتاب . || بزودی . رجوع به سرعت شود.
-
جستوجو در متن
-
بارنبار
لغتنامه دهخدا
بارنبار. [ رَم ْ ] (اِخ ) مردم عامی مصر چنین تلفظ کنند ولی در دیوانها بِیَورونَبارَة نویسند و آن شهر کوچکی است در نزدیک دمیاط به کنار خلیج اشموم و بسراط. (معجم البلدان ).
-
بیورنبارة
لغتنامه دهخدا
بیورنبارة. [ ی َ ن َ رَ ] (اِخ ) در تداول عامه ، بارنبارة. شهرکی است از نواحی مصر در نزدیکی دمیاط واقع در ساحل رود اشموم میان بسراط و اشموم . (از معجم البلدان ) (از مراصدالاطلاع ) (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).