کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
sanctuary 2
بست 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر مکانی که در آن براساس قانون یا سنت پناهجویان در اماناند
-
orthodontic appliance
بَست اَرتادندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] هر افزارهای که برای اصلاح موقعیت دندانها به کار میرود
-
coffin fastener
بَست تابوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هریک از قطعات فلزی که بخشهای مختلف تابوت را به یکدیگر متصل میکنند
-
rudder arm, rudder band, rudder stay, rudder brace
بست سکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] اتصالی که بهصورت شعاعی یا افقی به محور سکان متصل است و تیغۀ سکان به آن وصل شده است
-
deep bite, closed-bite malocclusion, closed bite
بیشبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی بَدهمایی که در آن همپوشانی عمودی دندانهای قدامی در حالت بَرهمایی مرکزی زیاد است متـ . روبَست عمیق deep overbite همپوشانی عمودی عمیق deep vertical overlap
-
overjet, overjut, horizontal overbite
پیشبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] وضعیتی که در آن لبۀ برندۀ دندانهای قدامی فک بالا جلوتر از لبۀ بُرندۀ دندانهای قدامی فک پایین در حالت بَرهمایی مرکزی است متـ . همپوشانی افقی horizontal overlap
-
خشکیبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] ← کشور خشکیبست
-
error of closure, misclosure, closing error
خطای بست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] میزان انحراف حاصل از مجموعهای از اندازهگیریهای هر کمیت نسبت به مقدار حقیقی یا نظری آن
-
بن بست
فرهنگ فارسی معین
(بُ بَ) (ص مر.) فاقد راه خروج .
-
بست زدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - پیوند زدن . 2 - (عا.) تریاک کشیدن .
-
بست نشستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. نِ شَ یا ش ِ تَ) (مص ل .) متحصن شدن .
-
تله بست
فرهنگ فارسی معین
(تَ لِ بَ) (اِمر.) چوب بست .
-
چوب بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مجموعة قطعات چوبی یا آهنی که عمودی و افقی به هم متصل سازند و در کنار دیوار نصب کنند و عمله و بنا روی آن کار کنند، داربست .
-
نی بست
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ بَ) (اِمر.) محوطه ای که با نی محصور کنند.
-
چاک بست
لغتنامه دهخدا
چاک بست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) نوار یا دکمه ای برای بستن چاک و شکافی در جامه و غیر آن . چاک و بست .- چاک بست نداشتن دهان ؛ کنایه از هرزه دارئی و یافه گوئی و بسیار دشنام دادن . و رجوع بچاک و بست شود.