کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بست سکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
rudder arm, rudder band, rudder stay, rudder brace
بست سکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] اتصالی که بهصورت شعاعی یا افقی به محور سکان متصل است و تیغۀ سکان به آن وصل شده است
-
واژههای مشابه
-
بُسَّتِ
فرهنگ واژگان قرآن
کوبيده وخورد شد مثل آرد
-
کله بست
لغتنامه دهخدا
کله بست . [ ک َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودبست است که در بخش بابلسر شهرستان بابل واقع است و 900 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
cross-bite
وارونبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی بَدهمایی که در آن خط بَرهمایی دندانهای فک پایین نسبت به فک بالا قدامیتر و/ یا لُپیتر است
-
batten plate
ورق بَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ورقی فولادی برای یکپارچه کردن دو یا چند عضو موازی
-
system 6
هَمبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دو یا چند حامل که با ابرو یا قلاب از سمت چپ به هم وصل و نُتهای نوشتهشده بر آنها بهطور همزمان اجرا شود
-
گوشهبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← گوشهبَست بارگُنج
-
بست نشستن
واژگان مترادف و متضاد
تحصنجستن، تحصن کردن، متحصن شدن، پناه گرفتن ≠ بست شکستن
-
نی بست
لغتنامه دهخدا
نی بست . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (اِ مرکب ) محوطه ای که از نی بندند. (آنندراج ). جای محصورشده از نی و حصار نی . (ناظم الاطباء) : چو در نی بست تن ایمن نشستی ز دل در جان جانت طارمی کو. سنائی .و نی بستی بود که ایشان در آنجا جمله شدندی و بازی کردندی . (کلیله و...
-
بن بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bombast ۱. کوچهای که آخرش بسته باشد و راه به جایی نداشته باشد.۲. [مجاز] کار دشواری که راه حل برای آن پیدا نشود.
-
bone block
استخوانبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] تکهاستخوانی که برای ایجاد محدودیت حرکت مفصل یا پیوند استخوان یا پر کردن حفرههای استخوان به کار میرود
-
barré (fr.), grand-barré (fr.), jeu barré (fr.), capotasto (it.) 1
تمامبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] پردهگیری همۀ سیمها، معمولاً با انگشت سبابه در یک پردۀ واحد در آن دسته از سازهای خانوادۀ بربطها که دستانبندی شدهاند متـ . بست 2
-
body plug
تنبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شیئی که در مراحل آمادهسازی جسد برای پوشاندن اندامهایی مانند گوش و دهان به کار میرفت
-
crown closure, canopy closure
تاجبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کاهش تدریجی فضای بین تاجهای درختان با گسترش جانبی آنها