کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بستگان
مترادف و متضاد
اقربا، اقوام، خویشان، فامیل، کسان، نزدیکان، وابستگان، وابستهها ≠ اغیار، بیگانگان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بستگان
واژگان مترادف و متضاد
اقربا، اقوام، خویشان، فامیل، کسان، نزدیکان، وابستگان، وابستهها ≠ اغیار، بیگانگان
-
بستگان
لغتنامه دهخدا
بستگان . [ ب َ ت َ ] (اِ) ج ِ بسته : گو پیلتن نیز پیمان ببست که آن بستگانرا گشاید دو دست . فردوسی .پس آن بستگانرا کشیدند خواربجان خواستند آنگهی زینهار. فردوسی .چو قادر شدی خیره را ریزخون مزن دشنه بر بستگان زبون . امیرخسرو. || زندانیان . محجوران :هم ب...
-
واژههای مشابه
-
زبان بستگان
لغتنامه دهخدا
زبان بستگان . [ زَ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ زبان بسته . خاموشان : ای نفست نطق زبان بستگان مرهم سودای جگرخستگان . نظامی .کای جگرآلود زبان بستگان آب جگر خورده ٔ دلخستگان . نظامی .تو دانی ضمیر زبان بستگان تو مرهم نهی بر دل خستگان . سعد...
-
جستوجو در متن
-
conceivers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگان
-
bedmakers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگان
-
bedmates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگان
-
فَک و فامیل
لهجه و گویش تهرانی
بستگان و نزدیکان
-
فامیل
فرهنگ واژههای سره
خانواده، بستگان، خویشاوندان، دودمان
-
confraternities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگان، انجمن اخوت، دسته
-
relatives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگان، خویشاوند، خودی، نزدیک
-
فستقان
لغتنامه دهخدا
فستقان . [ ف َ ت َ ] (اِخ ) از قرای مرو. (از معجم البلدان ). بستگان . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بستگان شود.
-
خویشان
واژگان مترادف و متضاد
ارحام، اعقاب، اقربا، بستگان، قومان، کسان ≠ بیگانگان
-
اقارب
واژگان مترادف و متضاد
اقوام، بستگان، خویشاوندان، فامیل، نزدیکان، وابستگان ≠ بیگانگان