کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
closed ball
گوی بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک فضای متریک، مجموعۀ همۀ نقاطی که فاصلۀ آنها از نقطهای مفروض کوچکتر یا مساوی با مقدار مشخصی باشد
-
closed circulation
گردش بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شارش شاره درون یک خط جریان بسته
-
نعل بسته
لغتنامه دهخدا
نعل بسته . [ ن َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نعل زده .(برهان قاطع) (آنندراج ). کنایه از اسپ ساخته و آراسته و مهیای سواری . مکمل یراق . رجوع به نعل زده شود.
-
زنگ بسته
لغتنامه دهخدا
زنگ بسته . [ زَ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تیغ و آئینه و امثال آن که موریانه خورده باشد. (آنندراج ). پوشیده شده از زنگ و زنگ زده . (از ناظم الاطباء) : لعل لبش ز سبزه ٔ خط دلنواز شدزین قفل زنگ بسته در عیش باز شد.صائب (از آنندراج ).
-
شکسته بسته
لغتنامه دهخدا
شکسته بسته . [ ش ِ ک َ ت َ/ ت ِ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پایدار و ناپایدار. استوار و بی ثبات . (ناظم الاطباء). بتوانی نتوانی . || ناتوان . مجروح : برخاست و شکسته بسته آهسته از آن کوه فرودآمد. (اسرارالتوحید ص 81).جز شکسته بسته بیرون چون تواند شد ب...
-
بسته بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bastebandi ۱. عمل بستن چیزی.۲. بستن چیزهایی در جعبه یا قوطی یا لفافه.
-
بسته کشتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بستهکستی› bastekošti در آیین زردشتی، کسی که کشتی بر کمر بسته باشد.
-
یخ بسته
لغتنامه دهخدا
یخ بسته . [ ی َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) افسرده . فسرده . یخ کرده . (یادداشت مؤلف ). منجمدشده و مانند یخ فسرده شده . (ناظم الاطباء) : رهی دراز در او جای جای یخ بسته در این دو خاک به کردار راه کاهکشان . مسعودسعد.در صبوحش که خون رز ریزدز آب ِ یخ ب...
-
گره بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerehbaste ۱. گرهدار؛ آنچه بر آن گره افتاده.۲. [قدیمی، مجاز] پیچیده.
-
closed reduction
جااندازی بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] جااندازی استخوان دررفته با دستکاری بیرونی و بدون برش پوست
-
tight fold, close fold/ closed fold
چین بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] چینی که زاویۀ بین یالهای آن از 30 تا 70 درجه است
-
closed system
سامانۀ بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در هواشناسی همدیدی، بهتسامح به جای کمفشار بسته یا پُرفشار بسته به کار میرود
-
closed drainage
زهکشی بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی زهکشی سطحی که مانند زهکشی یک حوضۀ داخلی به سوی بخش مرکزی است و راهی به اقیانوس ندارد متـ . زهکشی درونی internal drainage پهنۀ زهکشی بسته closed-drainage area زهکشی کور blind drainage زهکشی درونکور interior blind drainage
-
closed high
پُرفشار بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پُرفشاری که خط همفشار یا خط پَربند آن را در بر گرفته است
-
bale
بسته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] محمولهای بزرگ و کاملاً فشرده و نخکشیشده از محصولات کشاورزی متـ . عدل