کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقش بستن
لغتنامه دهخدا
نقش بستن . [ ن َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از تصویر کردن . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نقاشی کردن . نقش کشیدن . صورتگری کردن . رسم کردن . نگاشتن : من نقش همی بندم و تو جامه همی باف این است مرا با تو همه شغل و همه کار. ناصر...
-
قرارداد بستن
فرهنگ واژههای سره
پیمان بستن
-
زور بستن
لغتنامه دهخدا
زور بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تهمت زدن . دروغ بستن : بر موسی پیمبر و بر یوشعبن نون بهتان و زور بندی ، ای طاغی غوی .سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
سپه بستن
لغتنامه دهخدا
سپه بستن . [ س ِ پ َه ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) جمعآوری لشکر کردن . سپه آراستن : ز می خوردن و بخشش و کار بزم سپه بستن و کوشش و کار رزم .فردوسی .
-
زنار بستن
لغتنامه دهخدا
زنار بستن . [ زُن ْ نا ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن زنار بر کمر. (از فرهنگ فارسی معین ). معروف . (آنندراج ). زنار پوشیدن : وآنکه زنار برنمی بنددهمچو من روز و شب به تیمارند. ناصرخسرو.... بوذاسپ در ایام [ طهمورث ] بیرون آمد و دین صابیان آورد و این دین پذی...
-
زنگ بستن
لغتنامه دهخدا
زنگ بستن . [ زَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) معروف است . (آنندراج ). پوشیده شدن فلز یا آئینه از زنگ . تشکیل یافتن قشری بر سطح فلزات بسبب تأثیر هوا یا رطوبت . رجوع به زنگ زدن شود. || در ولایت رسم است که چون شاطر یا پهلوان به کمال فن می رسد زنگ می بندد به خلا...
-
زنگوله بستن
لغتنامه دهخدا
زنگوله بستن . [ زَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بمعنی زنگ بستن . (آنندراج ). حاصل کردن مرتبه ٔ بلند در فنی و بعضی گویند دعوی مرتبه ٔ بلند کردن . در ولایت رسم است که شاطر یا پهلوان چون به کمال فن رسد زنگوله می بندد. (غیاث ) : از شعرهای طغراگر صد ترا...
-
زیچ بستن
لغتنامه دهخدا
زیچ بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از کارعمده کردن . مرادف رسد بستن . (آنندراج ) : زیچ در عشق چو من کس نتواند بستن من ز تبریزم اگر خواجه نصیر از طوس است . محسن تأثیر (از آنندراج ).رجوع به زیج شود.
-
زیور بستن
لغتنامه دهخدا
زیور بستن . [ زی وَ ب َ ت َ] (مص مرکب ) زیور دادن . زیور زدن . زیور کشیدن . آرایش دادن . (آنندراج ). تحلیه . (ترجمان القرآن ). زیور کردن . بزک کردن . آراستن کسی یا چیزی را : چون نقاب خاک از چهره بگشاد [ دانه ] و روی زمین را زیور زمردین بست معلوم گردد...
-
سله بستن
لغتنامه دهخدا
سله بستن . [ س َل ْ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) سخت شدن زمین پس از آبیاری که زمین خشک شده و بقسمتهای خرد و بزرگ شکاف برمیدارد. (یادداشت مؤلف ). طبقه ای از لای سخت گرفتن سطح زمین کشت شده که مانع از آسان سر زدن و روئیدن آن شود. (یادداشت مؤلف ).
-
سقیفه بستن
لغتنامه دهخدا
سقیفه بستن . [ س َ ف َ / ف ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از حرفهای دروغ بستن . (غیاث ). حرفهای دروغ بستن . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به آنندراج شود.
-
صورت بستن
لغتنامه دهخدا
صورت بستن . [ رَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تصور. (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). به تصور درآمدن .به اندیشه گذشتن . بفکر آمدن . پنداشتن : بنده بیش از این نگوید که صورت بندد که بنده در باب کالنجار و گرگانیان پایمردی میکند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ...
-
عقده بستن
لغتنامه دهخدا
عقده بستن . [ ع ُ دَ / دِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) گره بستن : هر عقده که روزگار بندددست شه کامران گشاید.خاقانی .
-
عقد بستن
لغتنامه دهخدا
عقد بستن . [ ع َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) گره زدن . (ناظم الاطباء). ورجوع به عقد شود. || صیغه ٔ شرعی خواندن ، در معاملات . (فرهنگ فارسی معین ). قرارداد بستن . پیمان بستن : قاضی ابوطاهر... با وی ضم کرده شد تا چون نشاط افتد که عهد و عقد بسته آید... قاضی شر...
-
غداره بستن
لغتنامه دهخدا
غداره بستن . [ غ َ رَ/ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن غداره به کمر. غداره بندی . رجوع به غداره شود.