کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بستج
/bostaj/
معنی
= کندر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بستج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: بستک] (زیستشناسی) [قدیمی] bostaj = کندر
-
بستج
لغتنامه دهخدا
بستج . [ ب ِ ت َ ] (معرب ، اِ) معرب پسته است که مغز خوراکی دارد. (فرهنگ نظام ). ج ، بساتج . (مهذب الاسماء).
-
بستج
لغتنامه دهخدا
بستج . [ ب ُ ت َ / ت ِ ] (معرب ، اِ). بستخ معرب بستک است و آن صمغی باشد که کندر گویندش و بعضی گویند صمغ درخت پسته است . (برهان ). کندر. (ناظم الاطباء). مؤلف انجمن آرا پس از نقل متن عبارت برهان افزاید: و این انسب است زیرا که بستج معرب بسته است اما به...
-
جستوجو در متن
-
علی بستجی
لغتنامه دهخدا
علی بستجی .[ ع َ ی ِ ب َ ت َ ] (اِخ ) ابن احمد. فقیه است و صاحب تاج العروس گوید که نسبت او ظاهراً به شهر «بسته » است که معرب آن «بستج » شده است . (از تاج العروس : بستج ).
-
کندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] (زیستشناسی) kondor صمغی سفید، نرم، خوشبو، و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته میشود و هنگام سوختن بوی خوشی میپراکند و در دندانپزشکی جهت قالبگیری دندان به کار میرفته؛ بستج؛ بُستخ؛ مصطکی؛ رماس؛ رماست؛ کندر رومی.
-
لبان
لغتنامه دهخدا
لبان . [ ل ُ ] (اِ) از یونانی لیبانوس و لاتینی اُلیبانوس . کندر که صمغی است . (منتهی الارب ). کندر. (اختیارات بدیعی ). کندر و آن نوعی از علک است . علک . (دهار). معرب از لیبانوس یونانی و آن کندر است . (فهرست مخزن الادویه ). کندر دریایی . (برهان قاطع د...